بیوگرافی ثریا ابراهیمی معشوقه استاد شهریار
مخصوصاً عشق شهریار برحسب عفت و نزاکت باطنی استاد چنان مکتوم و پنهان نگهداشته شده که هر اظهاری در این باره بیاساس و دروغ و تخیل است. استاد هرگز دربارة هویت معشوق خود در تمام عمر خود به هیچ احدی کمترین مطلبی ارائه نکرد. اساساً چنین چیزی هم لازم نبود.
از داستان های عاشقانه میان شعرای ایران و مشاهیر، میتوان به داستان عشقی میان استاد محمد حسین شهریار و ثریا ابراهیمی (فرزند یک سرهنگ ارتش) اشاره کرد که استاد شهریار او را همیشه در اشعارش “پری” میخواند. این عشق نافرجام از سال آخر دوره تحصیل شهریار در دانشگاه و رشته پزشکی شروع شد. شهریار از ثریا تاثیر بسیار میگرفت و ما بیشتر اشعار سروده شهریار را مدیون ایشان هستیم. به طور مثال اثری مانند “آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا“ را شهریار دقیقا هنگام ملاقات ثریا سروده است.
در پی ازدواج اجباری ثریا با برادرزاده رضاشاه، شهریار از تحصیل در سال آخر رشته پزشکی منصرف شد و درد فراغ خود را در شعرهایش گنجاند. وی بعد ها مدعی شد که هیچوقت پزشکی را دوست نداشته و بعد از جراحی ها حالش به هم میخورده است. اگر شهریار به جای شاعر شدن پزشک میشد، شاید دیگر شاهد شاهکارهایی نظیر ”آمدی جانم به قربانت” و… امثال آن نبودیم.
استاد شهریار در پی یک شکست عشقی قبل از نیمسال آخر پزشکی دانشگاه را رها میکند و ترک تحصیل کرد. یعنی حدود شش ماه قبل از اخذ مدرک دکتری از دانشگاه به دلیل شکست عشقی انصراف داد. گفته شده محمد حسین شهریار در جوانی به خواستگاری ثریا رفتهاست ولی چون وضع مالی مناسبی نداشته و در ابتدا مشهور هم نبوده جواب رد شنید.
وی پس از مدتی در اداره اسناد و ثبت احوال نیشابور استخدام شد و پس از آشنایی با استاد کمال الملک در خراسان زندگی پرفراز و نشیبی داشت. اما به خاطر دوری از تهران و دوری از ثریا، خودش را غریب و تنها میدانست.
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ در ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺰﺩﻩ به ﺩﺭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻭ بچه ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﯾﺪ، ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ که
واقعاً قابل تحسین است:
ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ
ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ؛ ﭘﺴﺮﻡ
ﺗﻮ ﺟﮕﺮﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ
ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ
ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ
ﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ
ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ
ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ
ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ
ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ
ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ
استاد شهریار در اواخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان بستری شد و دکتر خانواده او را جواب کرد. دوستان و آشنایان شهریار برای بهبود روحیه او به عیادت او رفتند و با اصرار، عشق قدیمی شهریار را نیز راضی کردند که به عیادت شهریار برود. عشق قدیمی شهریار که حالا یک پیرزن بود قبول کرد که به عیادت شهریار در بیمارستان برود.
وقتی عشق قدیمی شهریار به بیمارستان رفت شهریار روی تخت بیمارستان خواب بود. اما صدای قدم ها و گام عشق قدیمی خود را شناخت و از خواب بیدار شد. وقتی عشق او در اتاق را باز کرد شهریار این شعر مشهور که از مفاخر ادبیات فارسی هست را برای عشق قدیمیش سرود:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته و بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خاموشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر
زین سفر راه قیامت میرود تنها چرا
استاد شهریار سرانجام پس از هشتاد و سه سال زندگی شاعرانه پربار در 27 شهریور ماه 1367 هجری شمسی درگذشت و بنا به وصیت خود در مقبرة الشعرای تبریز به خاک سپرده شد.
شهریار شاعری است که با وجود اشتهار ناشناخته مانده است. جامعة ادبی او را به عنوان غزلسرا میشناسند، در حالیکه شاهکارهای شهریار اشعار موسوم به «مکتب شهریار» و غیر از غزلهای اوست. یکی دیگر از ناشناختگیهای شاعر محوریت همین دروغهاست که او را به عنوان شاعری شیدا و تحصیلرهاکرده معرفی میکند. ماجرای شورانگیز عاطفی شهریار مانند هر جوان دیگری در سنین نوجوانی وی اتفاق افتاده و شهریار در بیست و چند سالهگی از آن ماجرا عبور کرده، به مراتب اعلا و بالاتری تعالی و ترقی دست یافته و به مراحل درک عرفانی و معالی دیگری نائل شده است. ثانیا که شهریار تحصیل طب را ناتمام رها نکرد و طبیب شد و حتی چندی مطب نیز دائر کرد، منتها نظر به ذوق شاعرانه و برخی حوادث طبابت را ادامه نداد و به عنوان شغل برنگزید.
درمورد عشق شهریار به ثریا اشتباهات زیادی نوشته میشه شعرهایی که از جوانی تا پیری وحتی بعدازمرگ ثریا گفته شده همش با سند ودرج تاریخ در کتاب قدیمی وجود داره عکسی از ثریا وجود نداره و لطفا عکس دختر احمدشاه را به ثریا نسبت ندید
این عکس جوانی ثریا نیست، عکس زیبا ترین شاهدخت قاجار ایراندخت دختر احمد شاه قاجار هست
این عکس جوانی ثریا نیست، عکس زیبا ترین شاهدخت قاجار ایراندخت دختر احمد شاه قاجار هست. لطفا اطلاعات غلط تحویل مردم ندید.