عکس پروفایل دخترونه دلبرانه و رمانتیک 1402
در عکس پروفایل دخترونه دلبرانه و رمانتیک 1402 شما همراهان می توانید عکس پروفایل در عین حال که رمانتیک هست دلبرانه هم هست و می تواند نیاز شما به پروفایل دخترونه دلبرانه را فراهم کند.
عکس پروفایل دخترونه دلبرانه و رمانتیک 1402
عکس پروفایل دخترونه دلبرانه و رمانتیک مجموعه ای بی نظیر و کمیاب از بهترین عکس پروفایل های دخترونه وب فارسی هستند شامل 47 عکس با متن زیبا دخترونه دلبرانه می باشد.
ای جان دلت خسته، چشمان دلت بسته
ای از همه بگسسته، بیگانه تویی یا من
ای روح جدا از تن، بیگانه ترین با من
با شمع تو همخانه، پروانه تویی یا من
ای روح اهورایی، اعجاز مسیحایی
یک لحظه بگو آخر، حنّانه تویی یا من
در محفل دیوانگان فرزانگی سخت است
عاشق نباشی لحظهای هم زندگی سخت است
بوی دورنگی میرسد از مطبخ دنیا
با این همه پیچیدگیها سادگی سخت است
صد حیف دیگر مرغ زیبایی نمیخواند
با زاغ های بد صدا همسایگی سخت است
با من نگو؛ با تو نمیمانم خداحافظ!
دل کندن از هر چیز، بی آمادگی سخت است
زندگانی چیست یکدم روی آسایش ندیدن
چشم از مخلوق بستن گوشه عزلت گزیدن
از پی یک نوش صد نیش از زبان خلق خوردن
و ز پی یک حرف حق صد گفته ناحق شنیدن
عرض حاجت را بهر در کوفتن چون حلقه بر در
از برای لقمه نان منت از دونان کشیدن
گاه در اندیشه فردای ناپیدا هراسان
گه به حسرت عمر ماضی را به دندان لب گزیدن
عکس پروفایل دخترونه دلبرانه
گاه در سوگ عزیزان جوی خون از دیده راندن
گاه از مرگ رفیقان جامه طاقت دریدن
در تلاش زندگی سودی بجز حسرت نبردن
از پی مقصود نامعلوم روز و شب دویدن
ناکسان را از پی حاجت سر تعظیم سودن
سفلگان را مدح گفتن تا به مقصودی رسیدن
با رفیقان دور و از روی ناچاری نشستن
از حریفان دغل چون آهوی وحشی رمیدن
حاصل عمر من و تو در جهان اینست یکتا
ای خوشا ناآمدن یا رفتن و دامن کشیدن
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
صبح امید که بد معتکف پرده غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
عکس پروفایل دخترونه دلبرانه
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل
همه در سایه گیسوی نگار آخر شد
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصه غصه که در دولت یار آخر شد
ساقیا لطف نمودی قدحت پرمی باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد
در شمار ار چه نیاورد کسی حافظ را
شکر کان محنت بیحد و شمار آخر شد
کشیدم رنج بسیاری دریغا
به کام من نشد کاری دریغا
به عالم، در که دیدم باز کردم
ندیدم روی دلداری دریغا
شدم نومید کاندر چشم امید
نیامد خوب رخساری دریغا
عکس پروفایل دخترونه دلبرانه
ندیدم هیچ گلزاری به عالم
که در چشمم نزد خاری دریغا
ز اندوه فراقش بر دل من
رسد هر لحظه تیماری دریغا
به سر شد روزگارم بیرخ تو
نماند از عمر بسیاری دریغا
دلا با مغان آشنائی طلب
ز پیر مغان آشنائی طلب
به کنج قناعت گرت راه نیست
ز دیوانگان رهنمائی طلب
عکس پروفایل دخترونه دلبرانه
اگر عارفی راه میخانه گیر
و گر ابلهی پارسائی طلب
دوای دل خسته از درد جوی
نوای خود از بینوائی طلب
اگر صد رهت بشکند روزگار
مکن از خسان مومیائی طلب
به شب و پنجره بسپار كه بر ميگردم
عشق را زنده نگه دار كه بر ميگردم
بس كن اين سر زنش رفتی و بد كردی را
دست از اين خاطره بردار كه بر ميگردم
دو سه روزی هم اگر چند تحمل سخت است
تكيه كن بر تن ديوار كه بر ميگردم
بين ما پيشترک هر سخنی بود گذشت
عاشقت ميشوم اين بار كه بر ميگردم
عکس پروفایل دخترونه دلبرانه
گفته بودی دو سحر چشم به راهم بودی
به همان ديده بيدار كه بر ميگردم
پردهی تيرهی آن پنجره ها را بردار
روی رف آينه بگذار كه بر ميگردم
پشت در را اگر انداختهای حرفی نيست
به شب و پنجره بسپار كه ميگردم
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
بازآی که بازآید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست
تنهاترین بهانه ی دنیای من تویی
در رو بروی آینه زیبای من تویی
وقتی که از تمام جهان خسته میشوم
آغوش دلنشین و پذیرای من تویی
وقتی به شام آخر خود فکر می کنم
احساس می کنم که یهودای من تویی
بر لوح سرنوشت من امضای چشم توست
مُهر نماز و خاتَمِ طُغرای من تویی
وقتی که زیر گوش خدا حرف می زنم
راز و نیاز و ناله و نجوای من تویی
مجنون ترین حماسهی دنیای تو منم
شیرین ترین تغزل شیوای من تویی
لحظه ديدار نزديك است
باز من ديوانه ام، مستم
باز میلرزد، دلم، دستم
باز گويي در جهان ديگري هستم
های! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ!
های! نپريشي صفای زلفکم را، دست!
آبرويم را نريزي، دل!
ای نخورده مست!
لحظه ديدار نزديك است.
آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا
آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا
از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن
از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا
ای عشق چون آتشکده در نقش و صورت آمده
بر کاروان دل زده یک دم امان ده یا فتی
عکس پروفایل دخترونه دلبرانه
در آتش و در سوز من شب میبرم تا روز من
ای فرخ پیروز من از روی آن شمس الضحی
بر گرد ماهش میتنم بیلب سلامش میکنم
خود را زمین برمیزنم زان پیش کو گوید صلا
گلزار و باغ عالمی چشم و چراغ عالمی
هم درد و داغ عالمی چون پا نهی اندر جفا
عکس پروفایل دخترونه دلبرانه
آیم کنم جان را گرو گویی مده زحمت برو
خدمت کنم تا واروم گویی که ای ابله بیا
گشته خیال همنشین با عاشقان آتشین
غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما
ای دل قرار تو چه شد وان کار و بار تو چه شد
خوابت که میبندد چنین اندر صباح و در مسا
هرجا سخن از جلوهی آن ماه پری بود
کارِ من سودازده، دیوانه گری بود
پرواز به مرغان چمن خوش که درین دام
فریاد من از حسرت بی بال و پری بود
گر اینهمه وارسته و آزاد نبودم
چون سرو، چرا بهرهی من بیثمری بود
عکس پروفایل دخترونه دلبرانه
روزیکه ز عشق تو شدم بی خبر از خویش
دیدم که خبرها همه از بی خبری بود
بی تابش مهر رُخت ای ماه دل افروز
یاقوت صفت، قسمت ما خون جگری بود
دردا، که پرستاری بیمار غم عشق
شبها همه در عهدهی آه سحری بود
عکس پروفایل دخترونه دلبرانه