در عکس پروفایل پر استفاده 12 مردادماه۹۷ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید سری جدید از عکس نوشته های پر کاربرد روز را همراه با متن مشاهده کنید و …
عکس پروفایل پر استفاده 12 مردادماه۹۷
اتفاق نبودم
با تو اتفاق افتادم
ترا به دنیا پس نمی دهم
تاوانش را
قبلا در روزهای نداشتنت داده ام…
با اینکه
روزگار تلخ است
اما هنوز هم
تو به کامی
בُنـیـآے مـَלּ בر لـَبـخـَنـבهـآے تــُو
گرفـتـَלּ בستـآنـَت خُلـآصــﮧ میشـَوב
….بــِﮧ هـَمیـלּ سـآבگــے…….
بـَرـآے تـَمـآم لـَحظــﮧ هـآے بـآ مـَלּ نـَبوבنت
בلـتـَنگــے میکـُنـَم ! !
بوی تو
بوی دست های خداست
که گل هایش را کاشته به خانه خود می رود
تو که با منی
صبحانه من لیوانی کهکشان شیری است
و تکه های تازه رعد و برق در بشقابم برق می زند..
باید كه لبم را به لبت سفت بدوزم
من عاشقِ آن سنگِ عقیقم كه كبود است
#مهدی_کاشف
یڪی را دوستش دارے
ڪه او دنبال غیر از تـــوست
ڪجا دیدے جهانی را
به این شوریده احوالی..!!؟؟
وقتی عاشقش شدم که دیدم
هیچوقت دلمو نشکست
هیچوقت بهم نه نگفت
همیشه در جواب بچه بازیهام
خندید و گفت عاشق همین کاراتم
پیشانی ام که تب می کند ،
شک ندارم
عکسم را،
بوسیده ای ….
برای تو .. برای چشمهایت
برای من .. برای دردهایم
برای ما … برای این همه تنهایی…
ای کاش خدا کاری کند !
برام آرامش محضی ، کنارت خستگی خوبه
نباشی ناخوشم با تو چقدر وابستگی خوبه
تموم دلخوشیم اینه ، که دلخواهت مهیا شه
همین که آخر حرفات ، بگی باشه؟، بگم باشه
میونم با همه خوبه ، تاوقتی با تو مانوسم
همیشه بعد دیدارت ؛ خدارو سفت می بوسم
چه خوبه گاهی ناغافل ، میای چشمامو می بندی
چه خوبه موقع رفتن،می ری،می خونی،می خندی
شعار دوری و دوستی دنیا ، از حسودیشه
آدم با دیدن عشقش ، تازه عاشق ترم میشه
رقص ڪن
در عشق جانم…
اے حریف مهرباݧ…
مُـــطربا دف را بڪوب و نیسٺ بختت غیر از ایݧ…
فرودگاهها بوسههای بیشتری از
سالنهای عروسی به خود دیدهاند
و دیوارهای بیمارستانها
بیشتر از عبادتگاهها دعا شنیدهاند
عاشقی جرم قشنگیست گرفتارم کرد
خواب بودم که شبی عشق تو بیدارم کرد
آمدم گریه کنم تا تو نگاهم بکنی
چون ستاره به تماشای شب تارم کرد
آمدی خواب مرا از چه پریشان کردی
گفتی عاشق شده ام عشق تو بیمارم کرد
آمدی خانه ی ویرانه گلستان کردی
بوسه ای از لب تو شهره ی بازارم کرد
آمدی دل ببری؛ یا بخری؛ فهمیدم
وقت خواب آمدی و عطر تو شکارم کرد
خنده های نمکینت تو چه دانی که چه کرد
خشک بودم چو کویر لطف تو گلزارم کرد
تا تو را دیدم و دل را به تو دادم آنشب
مست بودم که به شب مهر تو دلدارم کرد
چشممان خورد بهم پلک چو رقصید آنجا
نگه مست تو در دست صبا یارم کرد..
من دو بیتی را به عشقت آب و جارو می کنم
فرش احساسم برایت سحر و جادو می کنم
آمدم زنجیر عشقت را ببافم مو به مو
گردن آویز تنت باشد ، حواست را بگو
بیت بیت این غزل بر قلب تو آویختم
رج به رج شعر و غزل بر زلف تو آویختم
آه می دانم که سردت می شود کو پنجره؟
دادخواهی می کنم در دادگاه حنجره
از دهانت حرف آمد ، پخش شد عطر گلاب
آن چنان بیخود شدم دستم زدم بر حوض آب
وای از روزی که ترکم می کنی ، شعرم شکست
رنگ کاغذ مثل گندم زرد شد ، بغضم شکست
آه وقتی که تو لبخند نگاهت را
میتابانی
بال مژگان بلندت را
میخوابانی
آه وقتی که توچشمانت
آن جام لبالب از جاندارو را
سوی این تشنه جان سوخته میگردانی
موج موسیقی عشق
از دلم میگذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم میگردد
دست ویرانگر شوق
پرپرم میکند ای غنچه رنگین، پرپر
من در آن لحظه که چشم تو به من مینگرد
برگ خشکیده ایمان را
در پنجه باد
رقص شیطان خواهش را
در آتش سبز
نور پنهانی بخشش را
در چشمه مهر
اهتزاز ابدیت را میبینم
بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
کاش میگفتی چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است