عکس نوشته دلشکسته و تنها با متن جدید 97
در عکس نوشته دلشکسته و تنها با متن جدید 97 شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید سری جدید از عکس نوشته های عاشقانه دل شکسته و تنهایی رو مشاهده کنید و …
عکس نوشته دلشکسته و تنها با متن جدید 97
دلواپس توام
که ساده میشکنی
کوه غمی ولی حرفی نمیزنی
میترسم ازپس غمهات برنیای
من عادتم شده چیزی ازم نخوای
خاطرهای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوه.
در چشمانم خیره شود اگر کسی
آن را خواهد دید.
غمگینتر از آنی خواهد شد
که داستانی اندوهزا شنیده است.
میدانم خدایان انسان را
بدل به شیء میکنند، بیآنکه روح را از او بگیرند.
تو نیز بدل به سنگی شدهای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی!
به یادتم اما شاهدی ندارم!
جز کوچه پس کوچه های تنگ و خلوت دلم…
چرا که:ارزش قطره های باران را گلهای تشنه می دانند
و قدر خوبان را دلهای تنگ…چالش باران…
خنده از لطفت حکایت می کند
گریه از قهرت شکایت می کند
این دو پیغام مخالف در جهان
از یکی دلبر روایت می کند
شراب شوق می نوشم به گرد یار می گردم
سخن مستانه می گویم ولی هوشیار می گردم
گهی خندم گهی گریم گهی افتم گهی خیزم
مسیحا در دلم پیدا و من بیمار می گردم
شمع در مکتب
عشاق که شد
چله نشین ،
سوختن را
را زمن آموخت
به پروانه
قسم !
سلطان منــی
سلطان منــی
وندردل وجان
ایمـان منــی
در مـن بدمـی
من زنده شوم
یک جان چه بود
صــد جان منی
آسمان آبی :
عاشقان مستند و ما دیوانه ایم
عارفان شمعند و ما پروانه ایم
چون ندارم با خلایق الفتی
خلق پندارند ما دیوانه ایم
ما ز عقل خویشتن بیگانه ایم
لاجرم دردی کش میخانه ایم
خدایت راصدا بزن
بیآنکه توصیه وسفارشی
داشته باشی ویاتمام نداشته هایت رابه اونسبت بدهی وطلبکارش باشی
فقط صدایش کن
اوبرای شنیدن خالصانه نامش
ازغنای قلب تولحظه شماری میکند…
اگرانسانها می دانستند
فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است
نامحدود همدیگر را
دوست میداشتند …
شمالی ترین هوا آغوش توست
وقتی عطر بهار نارنج ، از
کوچه باغ های دلت عبور میکند
پروردگارا
کسیکه در دامان تو پناه گرفت،
طعم بیپناهی را نمیچشد
هرکس که مدد ازتو گرفت
بییاور نمیماند
آنکه بتو پیوست،تنها نمیشود
خداوندا کنارمان باش
قرارماش و یارمان باش.
شبتون بخیر
ادمارو ولشون کن که همشون اومدن وحشی باروصنعتی
تلخی وشیرینی روزامون که شده فقط ته سیگارو مسقطی
جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست
جدا مشو که مرا طاقت جدائی نیست
مدام آتش شوق تو در درون من است
چنانکه یکدم از آن آتشم رهائی نیست
عبید_زاکانی