عکس مدل مانتو 1402 اینستاگرام
در عکس مدل مانتو ۱۴۰۲ اینستاگرام شما همراهان عزیز م یتوانید سری جدید از عکس مانتو جدید که در اینستاگرام محبوب هست را برای شما نمایش بدهیم.
عکس مدل مانتو ۱۴۰۲ اینستاگرام
هرچند اینکه سخت شکستی دل من است
غمگین مشو! که شیشه برای شکستن است
من دوستی به جز تو ندارم؛ قسم به عشق
هرکس که غیر از این به تو گفته است، دشمن است
چشمان من مسیر تو را گم نمیکنند
فانوس اشکهای من از بس که روشن است!
هر کس که دامن مژهاش تر نمیشود
باید یقین کنیم که آلوده دامن است
از دیدنم دوباره پریشان شدی؟ ببخش!
چون خواب بد، سزای من «از یاد بردن» است
اینستاگرام مانتو مجلسی شیک
دلبرم گر به تبسم لب خود باز کند
کی مسیحا به جهان دعوی اعجاز کند؟
دین و دل، هر دو به یکبار به تاراج برد
در صف سیمبران گر سخن آغاز کند!
رونق مهر و قمر افکند از اوج فلک
زلف شبگون، رخ مه رو، اگر ابراز کند
ببرد صبر و شکیبم اگر آن لعبت ناز
بهر صید دل من، حمله چنان باز کند!
خلج و تبت و چین است مگر منظر او
کاین چنین دلبری و عشوۀ طناز کند؟
بهترین مزون های مانتو در اینستاگرام
به یکی جو نخرم سلطنت ملک جهان
بت غارتگر من، گر هوس ناز کند
وصل دلدار صبوحی نتوان شد حاصل
هر زمان هجر تو را شعبدهای ساز کند
تا سر زلف پریشان تو چیندرچین است
زیر هر چینی از آن، جای دل غمگین است
بی مه روی بتان، شب همه شب تا به سحر
دامن و دیدهام از اشک، پر از پروین است
شیوهٔ کوهکنی، شیوهٔ فرهاد بود
اینستاگرام مانتو لاکچری بازیگران
صفت حسنفروشی، صفت شیرین است
باغ حسن تو چه باغیست که پیوسته در او
سنبل و نرگس و ریحان و گل و نسرین است؟
عاشق ار خواب سلامت نکند نیست عجب
عشق را درد بود بستر و غم، بالین است
وحدت از صومعه گر رخت به میخانه کشید
عارف حق نگر و رند حقیقت بین است
من مستعد سوختنام؛ شعلهورم کن
چون لاله برویانم و خونینجگرم کن
پَرکنده شدم، شوق پریدن به دلم ماند
عیسای نوازش! همهتن بال و پرم کن
مجنونم و آداب جنون رفته ز یادم
قربان سراپای تو! بی پا و سرم کن
مگذار مرا در عطش بوسهٔ بعدی
هر بوسه ببین تشنهترم، تشنهترم کن
تمدید امید منی ای عمر دوباره!
صد مرتبه تا صبح، شبم کن، سحرم کن
در جنگل گیسوی تو من چلهنشینم
هر وقت شدم لایق عشقت، خبرم کن
مدل مانتو مخمل مشکی بلند اینستاگرام
مجنونم و آداب جنون رفته ز یادم
قربان سراپای تو! بی پا و سرم کن
مگذار مرا در عطش بوسهٔ بعدی
هر بوسه ببین تشنهترم، تشنهترم کن
تمدید امید منی ای عمر دوباره!
صد مرتبه تا صبح، شبم کن، سحرم کن
در جنگل گیسوی تو من چلهنشینم
هر وقت شدم لایق عشقت، خبرم کن
تو را دوست داشتم
چنان که گویی تو
آخرینِ عزیزانِ من
بر روی زمینی…
و تو رنجم دادی
چنانکه گویی من
آخرین دشمنانِ تو
بر روی زمینم…
اینستاگرام مانتو تهران
به نگاهی شکفت و پنجره شد باز دیوارِ چند لحظهی پیش
پر شد از نور کاسهی چشمم، غرقِ دیدارِ چند لحظهی پیش
به جهانی شگفت مهمانم که مَلَک بو نبرده از بودش
وه چه آرامشیست با منِ مست، منِ هشیارِ چند لحظهی پیش
هستیام اشک (اشک آینهایست که تماشای عشق پوشیده)
هست با ذرّه ذرّهی جانم طعمِ دیدارِ چند لحظهی پیش
تازه فهمیدهاند آینهها یک تماشا چقدر میارزد
اینستاگرام مانتو لاکچری کوتاه![عکس مدل مانتو ۱۴۰۲ اینستاگرام عکس مدل مانتو ۱۴۰۲ اینستاگرام]()
کاش میشد تمامِ هستیِ من صرفِ تکرارِ چند لحظهی پیش
لحظهها را گریستم بی تو، من که هستم که نیستم بی تو؟
مرگ بود آنچه زیستم بی تو جانِ سرشارِ چند لحظهی پیش!
تو نباشم شهود بیمعناست، لحظهها بیتو بیملاحظهاند
رفتهای باز و بستهی خواب است چشمِ بیدارِ چند لحظهی پیش
پنجره بسته شد سکوت شدم، چشم بستم کویر لوت شدم
هر چه آیینه و تماشا رفت پشتِ دیوارِ چند لحظهی پیش
گر باز دگرباره ببینم مگر او را
دارم ز سر شادی بر فرق سر او را
با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید
تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را
سوگند خورم من به خدا و به سر او
اینستاگرام مانتو شیک
کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را
چندان که رسانید بلاها به سر من
یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را
هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه
رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را
دلم قربانِ شادیِ تو، قربانِ غمت حتی
زیاد است از سرِ ناچیزِ من ای جان! کمت حتی
اگرچه «دوستت دارم» شنیدن از تو شیرین است
تو را من دوست دارم با نگاهِ مبهمت حتی
تو زیبایی ولو با اشک، اما گریه را بس کن
مدل مانتو جدید اینستاگرام
تو گلبرگی و میگیرد دلم از شبنمت حتی
تو زیبایی اگر خندان، اگر گریان بخند اما
که سِیلی میشود در جانم اشکِ نمنمت حتی
خیابان بود و سرما بود و تنها بودم و شب بود
کنارِ خود، تو را احساس کردم؛ دیدمت حتی
عاشقی دانی چه باشد؟ بیدل و جان زیستن
جان و دل برباختن بر روی جانان زیستن
سوختن در هجر و خوش بودن به امّید وصال
ساختن با درد و پس با بوی درمان زیستن
تا کی از هجران جانان ناله و زاری کنم؟
از حیات خود به جانم، چند ازینسان زیستن؟
بس مرا از زندگانی، مرگ کو تا جان دهم؟
مرگ خوشتر تا چنین با درد هجران زیستن
ای ز جان خوشتر، بیا، تا بر تو افشانم روان
نزد تو مردن به از تو دور و حیران زیستن
بر سر کویت چه خوش باشد به بوی وصل تو
در میان خاک و خون افتان و خیزان زیستن
از خودم دور افگنی، وآنگاه گویی: خوش بِزی!
بیدلان را مرگ باشد بی تو -ای جان!- زیستن
هان عراقی! جان به جانان ده، گران جانی مکن
بعد از این بی روی خوب یار نتوان زیستن
در شهر من این نیست راه و رسم دلداری
باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری
موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو
تا کی تو باید دست روی دست بگذاری
بیزارم از این پا و آن پا کردنت ای عشق
یا نوشدارو باش یا زخمی بزن کاری
من دختری از نسل چنگیزم که عاشق شد
بیگانه با آداب و تشریفات درباری
هر کس نگاهت کرد چشمش را درآوردم
شد قصه آغامحمدخان قاجاری
آسوده باش، از این قفس بیرون نخواهم رفت
حتی اگر در را برایم باز بگذاری
چون شعر هرگز از سرم بیرون نخواهم کرد
باید برای چادرم حرمت نگه داری
تو میرسی روزی که دیگر دیر خواهد بود
آن روز مجبوری که از من چشم برداری
چو گل نهان شده ای در بهار پیرهنت
بیا چو غنچه برون از حصار پیرهنت
خوشا چریدن چشم من آهوانه و مست
به دشت گل گلی سبزه زار پیرهنت
خوشا رها شدن و دکمه دکمه پاک شدن
شبیه آینه ای از غبار پیرهنت
به قول مارتین شوگر: زن ها با لباس بلند شبیه فرشته و دوست داشتنی تر می شوند.
نشسته اند منظم کنار یکدیگر
دو تا پرنده سر شاخسار پیرهنت
دو چلچله نه دو تا سینه سرخ سر به هوا
پریده از قفس تنگ و تار پیرهنت
چرا به صید نیایم؟ که خود پلنگ پتو
کمین گرفته برای شکار پیرهنت
تو یوسفانه به بالین من بیا و ببین
چه ها ندیده ام از انتظار پیرهنت