عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

در عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم شما همراهان عزیز می توانید عکس نوشته های عاشقانه زمستانی را با کیفیت عالی و متن زیبا مشاهده کنید.

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

عکس نوشته عاشقانه دو نفره همه گویند که: تو عاشق اویی
گرچه دانم همه‌کس عاشق اویند
لیک می‌ترسم، یارب
نکند راست بگویند؟

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

کسی مسافرِ این آخرین قطار نشد
کسی که راه بیندازمش سوار نشد!
چقدر گل که به گلدان خالی‌ام نشکفت

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

چقدر بی ­تو زمستان شد و بهار نشد
من و تو پای درختان چقدر ننشستیم!
چه قلب­ها که نکندیم و یادگار نشد

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

چه روزها که بدون تو سال­ها شد و رفت
چه لحظه‌ها که نماندیم و ماندگار نشد
همیشه من سرِ راهِ تو بودم و هربار
عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

کنار آمدم و آمدم کنار، نشد!
قرار شد که بیایی قرار من باشی
دوباره زیر قرارت زدی؟ قرار نشد…

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

سپرده‌ام دل خود را چه کودکانه به دستت
بمانَد این دل دیوانه جاودانه به دستت
شده‌ست روز و شب من شبیه رشتهٔ تسبیح

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

که دور می‌خورد آرام و دانه‌دانه به دستت
هنوز آینه‌ها مانده‌اند مات و پریشان
از آن شبی که گره خورد زلف شانه به دستت

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

به دست باد سپردم که هر سحر برساند
یکی دوتا غزل ناب عاشقانه به دستت
به هر بهانهٔ کوچک مرا ندیده گرفتی
نمی‌دهم به خدا بعد از این بهانه به دستت

هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
می‌تواند خبر از مصر به کنعان ببرد
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت

یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد
وای بر تلخی فرجام دونفره رعیت‌پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

ماهرویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم کشد، زیره به کرمان ببرد
دودلم این‌که بیاید من معمولی را

سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد
مرد آن‌گاه که از درد به خود می‌پیچد
ناگزیر است لبی تا لب دونفره قلیان ببرد

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

شعر کوتاه ولی حرف به اندازهٔ کوه
باید این قائله را «آه» به پایان ببرد
شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد!

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه‌ها جاری‌ست!
چگونه عکس تو در برق شیشه‌ها پیداست!
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است!

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

هنوز پنجره باز است.
تو از بلندی ایوان دونفره به باغ می‌نگری.
درخت‌ها و چمن‌ها و شمعدانی‌ها
به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر
به آن نگاهِ پر از آفتاب می‌نگرند.

عکس نوشته خردادی،عکس نوشته خرداد و متن

تمام گنجشکان
که در نبودن تو
مرا به باد عکس نوشته عاشقانه ملامت گرفته‌اند دونفره؛
تو را به نام صدا می‌کنند!

هنوز نقش تو را از فرازِ گنبدِ کاج
کنار باغچه،
زیر درخت‌ها،
لب حوض
درونِ آینۀ پاک آب می‌نگرند.

تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده‌ست
طنینِ شعرِ نگاه تو در ترانۀ من.
تو نیستی که بیبنی، چگونه می‌گردد
نسیم روح تو در باغِ بی‌جوانۀ من.

عکس نوشته عاشقانه دونفره زمستان گرم

چه نیمه‌شب‌ها، کز پاره‌های ابر سپید
به روی لوح سپهر
تو را، چنان‌که دلم خواسته است، ساخته ام!
چه نیمه‌شب‌ها، وقتی که ابر بازیگر
هزار چهره به هر لحظه می‌کند تصویر
به چشم‌هم‌زدنی عکس نوشته عاشقانه دونفره
میان آن همه صورت تو را شناخته‌ام!

به خواب می‌ماند،
تنها، به خواب می‌ماند
چراغ، آینه، دیوار بی تو غمگین‌اند
تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست از تو می‌گویم
تو نیستی که ببینی، چگونه از دیوار
جواب می‌شنوم.

تو نیستی که ببینی، چگونه، دور از تو
به روی هرچه در این خانه است
غبار سربیِ اندوه، بال گسترده‌ست
تو نیستی که ببینی، دل رمیدۀ من
به جز تو، یاد همه‌چیز را رها کرده‌ست.

غروب‌های غریب
در این رواق نیاز
پرنده ساکت و غمگین،
ستاره بیمار است
دو چشم خستۀ من
در این امید عبث عکس نوشته عاشقانه دونفره
دو شمع سوخته‌جانِ همیشه بیدار است
تو نیستی که ببینی!

اشک باید در آغوش یاری بریزد
زلف بر شانه‌های نگاری بریزد
من سرم روی دوش تو باشد قشنگ است
صخره وقتی از آن آبشاری بریزد

چای خوب است اما از آن بهتر این است
چای را آن که تو دوست داری بریزد
خواست قلب مرا پر کند از تو این عشق

خواست دریا که در جویباری بریزد!
عمر ما آن شکوفه‌ست بر شاخه، افسوس
می‌رود با نسیمی بهاری بریزد
چهره‌ام مثل آیینه از غم کدر شد
کاش دست تو از من غباری بریزد

زمین خلاصه‌ای از چشم آسمانی توست
غزل برآمده از بازی زبانی توست
نه اندونزی و ژاپن، نه بم، نه هائیتی…

تکان‌دهنده‌ترین صحنه،عکس نوشته عاشقانه دونفره شعرخوانی توست
کمی نخند! کمی دست از دلم بردار
که هرچه می‌کشم از دست مهربانی توست

هر آن‌چه را بفروشم نمی‌رسد وُسعم
به خندهٔ تو که سوغات دامغانی توست
بلوغِ زود رِسم علت کهولت نیست

عکس نوشته روز مرد عاشقانه 1401 با متن

اگر که پیر شدم مشکل از جوانی توست
دو سال می‌گذرد، من هنوز سربازم
وظیفهٔ شب و روزم، ندیده‌بانی توست!

چنان‌که دست گدایی شبانه می‌لرزد
دلم برای تو ای بی‌نشانه می‌لرزد
هنوز کوچه به کوچه، حکایت از مردی‌ست

که دستِ بستهٔ او عاشقانه می‌لرزد
چه رفته است به عکس نوشته عاشقانه دونفره دیوار و در که تا امروز
به نام تو در و دیوار خانه می‌لرزد

چه دیده در! که پیاپی به سینه می‌کوبد؟
چه کرده شعله که با هر زبانه می‌لرزد؟
هنوز از آن‌چه گذشته است بر در و دیوار

به خانه چند دلِ کودکانه می‌لرزد
دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست
که در جواب، زمین و زمانه می‌لرزد
ز من شکیب مجو، کوه صبر اگر باشم
همین که نام تو آرند شانه می‌لرزد

توان واژه کجا و مدیح گفتن او
قلم قناری گنگی است در سرودن او
کشاندنش به صحاری شعر ممکن نیست

کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او
چه دختری که پدر پشت بوسه‌ها عکس نوشته عاشقانه دونفره می دید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه همسری که برای علی به حظ حضور

طلوع باور معراج داشت دیدن او
چه مادری که به تفسیر روز عاشورا
حریم مدرسۀ کربلاست دامن او

بمیرم آن همه احساس بی تعلق را
که بار پیرهنی را نمی‌کشد تن او
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد

حیا چه می‌کشد از چلچراغ شیون او
از آن ز دیدۀ ما در حجاب عکس نوشته عاشقانه دونفره خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او

دل می‌تپد، دوباره زبان باز می‌کنم
هر قفل را به یک ضربان باز می‌کنم
الفاظ عاشقانه خجل می‌کند مرا

ناچار لب به گفتن‌شان باز می‌کنم
در من بِدَم همیشه‌بهارم،عکس نوشته عاشقانه دونفره که سال‌هاست
تقویم را خزان به خزان باز می‌کنم

بدرود یا سلام؟… مرا پیر می‌کند
هر نامه‌ای که دل‌نگران باز می‌کنم
نفرین نمی‌کنم، به خدا سفرهٔ دل است

سجاده‌ای که وقت اذان باز می‌کنم
گفتی غزل نخوان، چه کنم، وقت دیدنت
مانند زخم کهنه دهان باز می‌کنم

این عاشقانه‌ها همه از سوز سینه است
ننگا بر آن که گفت دکان باز می‌کنم
ناگاه زنگ در…عکس نوشته عاشقانه دونفره  چه کنم؟… هرچه باد باد
در را به روی نامه‌رسان باز می‌کنم

عکس نوشته عاشقانه دونفره

امتیاز بدهید
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.