عکس نوشته تبریک روز زن با متن 1401
در عکس نوشته تبریک روز زن با متن 1401 شما همراهان عزیز م یتوانید سری جدید از عکس نوشته های تبریک تولد حضرت زهرا و روز زن با متن مناسبتی را مشاهده کیند.
عکس نوشته تبریک روز زن با متن 1401
بگذار که چشمان تو را وام بگیرم
با دیدن دنیای تو آرام بگیرم
تردستی لبهای تو را دیدم و باید
از شیوۀ خندیدنت الهام بگیرم
در هر قدمم، شوق رسیدن به تو جاریست
میخواهم از این راه، سرانجام بگیرم
من شاعر درباریام و چشم تو کافیست
تا خیره در آن باشم و انعام بگیرم
عمریست که در پیچ و خم زندگیام، کاش
یک لحظه در آغوش تو آرام بگیرم
زیباترین جملات روز زن
ندانمت که چه گویم، تو هر دو چشم منی
که بی وجود شریفت جهان نمی بینم…
زمین تازه بده، آسمان تازه بده
مرا ببر به جهانت، جهان تازه بده
به هرچه دوروبر ماست، هرچه که هرجاست
به یک تبسم کوتاه، جان تازه بده
مرا بدون تو دیوانه نیز میخوانند
کنون تویی و نگاهت، نشان تازه بده
حیا به خرج بده، با نگاه صحبت کن
به «دوستت دارم» یک بیان تازه بده
بس است لیلی و مجنون و هرچه هست، امشب
به شاعران جهان داستان تازه بده
عکس نوشته تبریک روز زن رسمی
ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست
که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست
دگر قمار محبت نمیبرد دل من
که دست بردی از این بخت بدبیارم نیست
من اختیار نکردم پس از تو یار دگر
به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست
به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس
که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست
تو میرسی به عزیزان سلام من برسان
که من هنوز بدان رهگذر گذارم نیست
چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه
چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست
به لالههای چمن چشم بسته می گذرم
که تاب دیدن دلهای داغدارم نیست
استوری روز زن مبارک
با منِ تنها غریبی، آشنای دیگران
کاش من هم لحظهای بودم به جای دیگران
دستهایت دستهایم را رها کردند و حال
برگ پاییزم که میافتم به پای دیگران
ابر خواهم بود تا از شهر پنهانت کنم
دور باد از روی ماهت چشمهای دیگران
عشق اگر کفر است یا از کافران کافرترم
یا خدایم فرق دارد با خدای دیگران
زخمهای من نه تنها از محبتهای توست
دسترنج روزگار است و دعای دیگران
تبریک روز زن به همه خانم ها
دل ز دستم رفت و جان هم، بی دل و جان چون کنم؟
سر عشقم آشکارا گشت پنهان چون کنم؟
هرکسم گوید که درمانی کن آخر درد را
چون به دردم دائما مشغول، درمان چون کنم؟
چون خروشم بشنود هر بی خبر گوید خموش
میتپد دل در برم میسوزدم جان چون کنم؟
عالمی در دست من، من همچو مویی در برش
قطرهای خون است دل، در زیر طوفان چون کنم؟
در تموزم مانده جان خسته و تن تبزده
وآنگهم گویند براین ره به پایان چون کنم؟
چون ندارم یک نفس اهلیت صفالنعال
پیشگه چون جویم و آهنگ پیشان چون کنم؟
در بن هر موی صد بت بیش میبینم عیان
در میان این همه بت عزم ایمان چون کنم؟
نه ز ایمانم نشانی، نه ز کفرم رونقی
در میان این و آن درمانده حیران چون کنم؟
چون نیامد از وجودم هیچ جمعیت پدید
بیش ازین عطار را از خود پریشان چون کنم؟
متن ادبی بلند تبریک روز زن
طاق کسری به حرف آمد و گفت: آمدی عرش را تکان بدهی
شب شبیه تراوش مهتاب، راه و بیراهه را نشان بدهی
بعد عمری نگاه پنجره را، رو به سمت بهار باز کنی
مهر خاموش هر چه آتش را، دست لرزان موبدان بدهی
عشق را زنده زنده میبردند، که به خاک سیاه بنشانند
آمدی تا در آن جهالت محض، زندگی را به دختران بدهی
سنگ انگار واژهای مانوس، با نگاه غریب آینه بود
و تو میخواستی به آینهای که هویت نداشت جان بدهی
چه کسی حدس میزد اینکه شبی، آیه آیه سحر نزول کند
واکنی چشم بستهی دل را، آنچه نادیدنیست آن بدهی
تا کبوتر کبوتری نکند ، آسمان ابری است آبی نیست
آمدی بشکنی قفسها را، شوق پرواز و آسمان بدهی
با تمام وجود در محراب، عشق و احساس را اقامه کنی
به بلال سیاه گلدسته، دستهدسته گل اذان بدهی
تبریک روز زن رسمی
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست
چنان ز لذت دریا پر است کشتی ما
که بیم ورطه و اندیشهٔ کنارش نیست
کسی بهسان صدف واکند دهان نیاز
که نازنین گوهری چون تو در کنارش نیست
خیال دوست گلافشان اشک من دیدهست
هزار شکر که این دیده شرمسارش نیست
نه من ز حلقهٔ دیوانگان عشقم و بس
کدام سلسله دیدی که بیقرارش نیست
سوار من که ازل تا ابد گذرگه اوست
سری نماند که بر خاک رهگذارش نیست
ز تشنهکامی خود آب میخورد دل من
کویر سوختهجان منت بهارش نیست
عروس طبع من ای سایه هر چه دل ببرد
هنوز دلبری شعر شهریارش نیست
متن ادبی تبریک روز زن
جز در پناه وصل و دل استوار دوست
کس عافیت گمان نبرد در دیار دوست
قاتل چنان خوش است که بی رحم تر شود
از التماس دشمن و از اعتبار دوست
صد تن شهید شهرت و یک تن شهید عشق
آن هم به سعی غمزهٔ مردم شکار دوست
هرگز بهار لطف و خزان ستم نبود
در بوستان حسن همیشه بهار دوست
بر سر کلاه عزت عشقم حرام باد
گر وقت صحبتش ننهم بر کنار دوست
عرفی به حال نزع رسیدی و به شدی
شرمت نیامد از دل امیدوار دوست
دانلود عکس روز زن ومادر
این روزهای بیبهار آخر به پایان میرسد
هجران به سر میآید و این دل به سامان میرسد
در کوچههای بیکسی آوایی از یعقوبهاست
با صبر اگر خلوت کنی، یوسف به کنعان میرسد
گلدان کوچک را ببین از دوریات پژمرده است
وقتی بیایی از سفر، آبی به گلدان میرسد
عیسای مریم، نام تو برد و چنین اعجاز کرد
عیسای من! لب تر کنی، مردار را جان میرسد
در چرخۀ تکراری تقویم حیران ماندهام
ای دوست! کی چشمانتظاریها به پایان میرسد؟
رخش در غیر و چشم التفاتش در من است امشب
هزارش مصلحت در هر تغافل کردن است امشب
بتی کز غمزه هر شب دیگری را افکند در خون
نگاهی کرد و دانستم که چشمش برمن است امشب
تن و جانم فدای نرگس غماز او بادا
که از طرز نگاهش فتنه را جان در تن است امشب
شراب دهشتم دست هوس کوتاه میدارد
ز نقل وصل کاندر بزم خرمن خرمن است امشب
کند بدگوییام با غیر و من بازی دهم خود را
که دیگر دوست در بند فریب دشمن است امشب
در اثنای حدیث درد من آن عارض افزودن
برین کز عشقم آگه گشته، وجهی روشن است امشب
در آغوش خیالش جان غم فرسوده را با او
حجاب اندر میان نازکتر از پیراهن است امشب
ز بزم شحنۀ مجلس، خدا را برمخیزانم
که نقد وصل دامن دامنم در دامن است امشب
دو چشم محتشم آماجگاه تیر پی در پی
ز پاس گوشهای چشم آن صیدافکن است امشب
تبریک روز زن