عکس پروفایل شهادت محسن فخری زاده
در عکس پروفایل شهادت محسن فخری زاده شما همراهان سایت محبوب عکس نوشته می توانید عکس های پروفایل را به صورت عکس نوشته و عکس متن دار مشاهده و استفاده نمایید
عکس پروفایل شهادت محسن فخری زاده
[highlight]مجموعه شامل 21 عکس نوشته در مورد دانشمند برجسته ایرانی مهندس محسن فخری زاده[/highlight]
. سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد
. غروب از جاده دردا باز اسبی بیسوار آمد
. هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست
. گلوی زخم ما را دیگر آن گفتار سابق نیست
. دگر حرفی نمانده گفتوگوی آخرین خون است
. بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است
بلندای عرش خدا سینههاست
خدا در ته قلب آیینه هاست
سراپردهی عشق در صبحدم
همیشه دل پاک بیکینههاست
من که چنین غم زده و فانی ام
چلّه نشین غم جانانی ام
چون به نگاهش همه دل داده ام
محو خیالش همه حیرانی ام
دل شده و واله حُسنش شدم
هیچ ندید این دل طوفانی ام
کاش خیالش به دلم بگذرد
نظم دهد بی سرو سامانی ام
با نفس صبح مرا خواند و رفت
او که شده عطر گلستانی ام
هُرم نگاهش که پناهم شده
خود شده رویای پریشانی ام
باز غزل می کشدم سوی او
خاطره اش کرده چو زندانی ام
خواب دیدم که صدا ریخته در معبر شعر
واژه ها صامت و ناطق شده در باور شعر
تا که دیدم به طنین شعر مرا می خوانی
پر گشودم که شوم بال و پر دفتر شعر
لب به مستی نزنم تا تو کنارم هستی
پر کن ای ساقی شیرین دهنم ساغر شعر
مـوج؛ آرام لبی بر لبِ ساحل مـیزد
غزلم ماهی کوچک شده در بندر شعر
خواستم بو نبرد عشق به دل دیدم که :
میدرخشد صدف یاد تو در بستر شعر
وقت بیداری خورشید و قرارم با صبح
کــاش تکرار کنی نـام مـرا آخـر شـعر
قل هو اله ،هبل سر زده از چشمانش
می چکد سرخ ترین معجزه از قرآنش
ماه در پیرهن و غنچه آتش بر لب
برده تا خلسه ی معراج مرا دامانش
موی بر شانه رها ،مثنوی آلوده و مست
شهر را ریخته برهم شب بی پایانش
مریم باکره اش خواب خدا را آشفت
چه رسد بر من دلداده ی بی سامانش!!
لیلی ماست که از شرق غزل آمده است
نا رفیقا ! نکن از قافیه ها پنهانش
چتر را بسته ام و آمده ام کاسه به دست
تا مگر حال مرا تازه کند بارانش
کفر و ایمان من ای عشق، به مویی بند است
قل هو اله، هبل می چکد از چشمانش
در سکوت کلافه ی پاییز
میرود تا شب خیابان ها
بی هدف توی فکر می چرخد
شــده بازیچه ی اتوبان ها
خسته و بی اراده و تنها
از شب وظلمتش گریزان ست
تا ابد مثل روح سرگردان
غرق امواج تند هذیان ها
تیشه خورده به ریشه ی جانش
جامی از زهر شوکران دارد
در گلو بغض و…حنجره زخمی ست
روی لب جای پای دندان ها
هر شب و هر دقیقه وهر جا
می نشیند کنار خاطره و
نخ به نخ دود می کند سیگار
رقص مرگی ست بین اکران ها
حیف از این دلی که پر پر شد
حیف از آن نگاه پر مهرش
خسته شد خسته از غم دنیا
تف به بی رحمی خیابان ها
رفتی و من در قلب باران گریه کردم
رفتی و دوشادوش آبان گریه کردم
با رفتنت قید صفتها در *کویر* م
مانند بغضی ماند و پنهان گریه کردم
رفتی تمام قیدها هم بیصفت شد
*پاریز تا پاریس* نالان گریه کردم
امشب دوباره واژه و ایجاز و جمله
بیقید و بیوابسته، ویران، گریه کردم
امشب دوباره چشم تو خندید بر ماه
بیاستعاره ماه تابان! گریه کردم
پاییز ای پادشه غمها و غصه!
از چشم خونریز تو طوفان گریه کردم
عکس پروفایل شهادت محسن فخری زاده