عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید تزار 14
در عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید تزار 14 شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید سری جدید از لوگوی اسم و عکس نوشته اسم و عکس درخواستی کاربران را مشاهده کنید و …
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید تزار 14
نشود فاش کسی
آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر ، نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی
که زبان من و توست
لوگوی اسم ابراهیم
از شعله ی گل، گدازه ای داشته باش
از سرو چمـان، اجازه ای داشته باش
خورشیــد شو و پنجره ها را بگشـــا
با عشـق، شروع تازه ای داشته باش
لوگوی اسم تیرماهی ام
صبح غـزل و هــوای مستــانه بس است
عطر گل سرخ و رقص پروانه بس است
کافیست تو باشی و من و عشق و امید
در دهکده ی بهشت، یک خانه بس است
لوگوی اسم میلاد و محبوبه
دو فنجان چای با من، قند با تو
نگـــاه از من، کمی لبخنـــد با تو
به من زل میزنی بیرحـم و زیبـا
نفسهــــایم میــــاید بنـــــد با تو
لوگوی اسم سعید و آزیتا
انفرادى شده
سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من
زندانى است
لوگوی اسم هستی
از رقصِ نسیم و گُل، خبردارم کن
از هلهله یِ پرنده سرشارم کن
دستی به سرم بکش بگو صبح شده
با بوسه یِ عاشقانه بیدارم کن
لوگوی اسم وحید
صبحم عسل و ترانه و چایی شد
روزم چقدر بکر و تماشایی شد
هر شنبه که با نام تو کردم آغاز
سرتاسر هفته غرق زیبایی شد
لوگوی خدایا من فقط تو رو دارم
بیدار میشوی
به خودت صبح بخیر میگویی
برای خودت چای میریزی
تکیه میدهی به خودت و فکر میکنی
دلت برای چه کسی باید تنگ میشده است؟
و چرا هیچکس آنقدرها که باید خوب نبود
که بی او، این صبح
از گلوی آدم پایین نرود؟!
لوگوی اسم amin
درد من حصار برکه نیست!
درد من زیستن با ماهیانی است
که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده!
لوگوی اسم مینا
به چنگ آوردهام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را
خدا را شکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او می توان نوشید ساغرهای خالی را
مرا در بر بگیر ای مهربان هر چند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را
ز مستی فاش میگویم تو را بوسیده ام
اما کسی باور ندارد حرف مست لااوبالی را
من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را
لوگوی اسم بهرام
چای دم میزند از رایحه ی باغ بهشت
در پگاهی که شده چشم جهان روشن از عشق
باز کن دفتر پرخاطره ی پنجره را
و ببین صفحه ای از منظره را
با/مداد آینه در قصر زلالینگی آب بکش
با/مداد عاشقی یک دل بی تاب بکش
روز نو، روزی نو، شادی نایاب بکش
وا کن آغوش به روی تب و تابی ابدی
و به لبخند خدایی که همین نزدیکی ست
لوگوی اسم مهدیه
من مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم
من نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر
آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدم
لوگوی اسم zahra
صدای قل قلی می آید از دور
هوا لبــریز عطر شادی و شور
سمــاور: کوه و قـوری: آفتابم
بفـــرما استکــانی چایی نــور
لوگوی اسم بهمنی ام
در انتظارِ تو چشمم،
سپید گشت و غمی نیست
اگـر قبـولِ تو اُفتَد
فــدای چشــمِ سیاهــت!
لوگوی اسم مجتبی
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
لوگوی اسم مهدیس
صبح آمده
و غزل غزل تقدیمت
موسیقیِ
رودی از عسل تقدیمت
ارزنده ترین هدیه یِ دنیا
عشق است
آرامشِ عشق
یک بغل تقدیمت
لوگوی اسم باران
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاج ها،ز ابرها،بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
لوگوی اسم اسفندی ام
امشب بهشت را به تماشا گذاشتند
امشب نمک به سفرۀ دنیا گذاشتند
امشب به روی دامن نرجس از آسمان
ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند
لوگوی اسم سوسن
به رگهایم بریز آواز، استاد!
همایونی ترین شهناز، استاد!
هنوز این خاک بوی ناله دارد
بخان “مرغ سحر” را باز، استاد!
لوگوی اسم فاطمه
پلکـــی به هــــوای ارغــــوان بگشــــایی
دیــوان گــل و ســرو چمـــان بگشــــایی
هر صبح، شروع تازه ی خوشبختی ست
تا پنجــــره بر بـــاغ جهـــــان بگشــــایی
لوگوی اسم رسول
دلخوشم با نفسی
حبهی قنـدی
چايی…
صحبت اهل دلی
فارغ از همهمهی دنیایـی
دلخوشیها کم نیست،
ديده ها نابیناست…
لوگوی اسم مهتا
غم و درد مو از عطار واپرس
درازی شب از بیمار واپرس
خلایق هر یکی صد بار پرسند
تو که جان و دلی یکبار وا پرس
لوگوی اسم الهام
به هر کس دل ببندم بعد از این
خود نیز می دانم
به جز اندوه دل کندن
ندارد حاصلی دیگر .
لوگوی اسم الناز
ای از کرم تو کار ما راست
هر جای که خرمیست ما راست
عاشق به جهان چه غصه دارد
تا جام شراب وصل برجاست
لوگوی اسم المیرا
تو از آن ِ من نیستی
اما تو را دوست دارم
هنوز تو را دوست دارم
و دلتنگیات مرا میکشد
بوستان عاشقان سرسبز باد
آفتاب عاشقان تابنده باد
شیوه عاشق فریبیهای یار
کم مباد و هر دم افزاینده باد
لوگوی اسم الهه
سکوتی “بی برو برگرد” میکرد
هـــوای برگهـــایی عکس اسم زرد میکــرد
بــرای راه رفــتن در کنـــــارت
لوگوی زهره
چه شبها کفشهـایم درد میکرد
ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی
از کار خود افتادی در کار دگر رفتی
صد بار ببخشودم بر تو به تو بنمودم
ای خویش پسندیده این بار دگر رفتی