عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

در عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید زیباترین عکس نوشته های فلسفی و سنگین را همراه با متن مشاهده کنید و …

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

من آموخته ام چگونه در جهانِ خودم،،
پيرمردی خرفت و بی حوصله باشم / كه حالش از دريا بهم می خورد،،
اما چون به آن خو كرده ،، خُب ! قدمی از ساحل دور نميشود ..،
و همزمان چنان شادمان بخندم،،
كه گويا كودكی از حالِ خوشِ مادر،
حقِ خريدِ تمامِ اسباب بازی ها را پيدا كرده است..
ياد گرفته ام شب ها خون منحوسم را از ديوار ها پاک كنم ،،
و با گرگِ بی وجدانِ تویِ شقيقه ام / راه بيايم ،
و سرخپوست وار شب هايم را در چادری/ تنها با خودم و خدايان گلاويز باشم ..
اما روز ها مثل تمامِ آدم ها ناخن های مرتبی داشته باشم ،

عکس نوشته شازده کوچولو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

لرزشِ دستم را در نحوه ی سيگار كشيدنم مخفی كنم ..
ياد گرفته ام آنچه منم ،
نه قرار است نه نياز است ،
كه در ذهنِ ديگری / هم ارز با حقيقتم / ترجمه گردد ..
و ديگران حق دارند مرا تا نهايت خطا بروند..
گفتم كه هيچكس مسئول مرگِ هيچ كس نيست،،
حتی اگر اسلحه را با دست های خودت پر كرده باشی ،
كشيدنِ ماشه هزار دليل موجه می خواهد …
از زندگی لذت ببر ،
و اين گناه كسی نيست،،
اگر حسگر های من و امثال من ،،
برای زندگی قائل به هيچ ارزشِ / شادمان كننده ای نيستند ..
خدا هم شاهد نباشد ،
تو با چشم های خودت ديده ای ،
كه چگونه ميتوانم در يک ميهمانی / مستانه برقصم ،،
اما ترتيبِ درد هايم را حتی/ ذره ای از ياد نبرده باشم ..

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

این روزها بوی تازه ای می دهد هوای مردم شهر..
همهمه های مردم برای نو کردن همه چیز !!
ای کاش کمی هم فکرها نو بشوند !!
فکرها خسته شدند از دستِ ما آدم ها ،،
از بس که بی مصرف ماندند / آن گوشه ی سر ..
بیایید در سالِ جدید
به جای گذاشتن عکس های Fake ( تقلبی ) بر روی پروفایل خود،
از تصاویر واقعی استفاده کنیم..
به جای نوشتن شعارهای تلقبی / خودمان باشیم..
کمی در گذاشتن مطالب بیشتر فکر کنیم ..
به قولِ فریدون : ** این ملت روزی چند وعده گــــــــــــــــــــــــــــــــــول می خورند **
پس ما باعثِ اضافه شدن رژیم غذایی ملت نشویم..
خود بودن تکلیفی است / که واحدی در دانشگاه برایش در نظر گرفته نشده ..
بیایید کمی خودمان باشیم لطفا ..
ممنون..

عکس نوشته دوست داشتن را ثابت می کنند

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

و شما که به سالیانی چنین دوردست به دنیا آمده‌اید//خود ، اگر هنوز ،،
«دنیایی» به جای مانده‌باشد / و «کتابی» که شعرِ مرا در آن بخوانید،،
خفّتِ ارواحِ ما را به لعنت و دشنامی افزون میکنید،،
اگر مبداءِ خراب‌ آبادی هستیم که نامش دنیاست!
ما بسی کوشیده‌ایم که چکشِ خود را / بر ناقوس‌ها و به دیگچه‌ها فرود آریم،
بر خروس‌قندیِ بچه‌ها،،
و بر جمجمه‌ی پوکِ سیاستمداری
که لباسِ رسمی بر تن آراسته باشد.
ما بسی کوشیده‌ایم،،
که از دهلیزِ بی‌ روزنِ خویش دریچه‌یی به دنیا بگشاییم.
ما آبستنِ امیدِ فراوان بوده‌ایم..
دریغا که به روزگارِ ما
کودکان / مُرده به دنیا می‌آیند!
اگر دیگر پای رفتنِمان نیست،
باری!!
قلعه‌بانان این حجت با ما تمام کرده‌اند،،
که اگر می‌خواهیم در این سرزمین اقامت گزینیم ،،
می‌باید با ابلیس قراری ببندیم!!
آمدن از روی حسابی نبود و
رفتن از روی اختیاری…
ما همه عَذراهای آبستنیم:
بی‌آنکه پستان‌هایمان از بهارِ سنگینِ مردی گُل دهد..
زخمِ گُل‌میخ‌ها ، که به تیشه‌ی سنگین،
ریشه‌ی درد را در جانِ عیساهای اندُهگینِمان به فریاد آورده‌ است…
و فریادِ شهیدِشان!
به هنگامی که بر صلیبِ نادانیِ خلق مصلوب می‌شدند که :
« ای پدر، اینان را بیامرز
چرا که، خود نمی‌دانند
که با خود چه می‌کنند!»

عکس نوشته بازهم خدایی هست

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

به سال ها و به سال ها سوالی در ذهن خود به اسارت داشتم !!
(( قبل از تولد در کداااام ناکجاآباد می بوده ام ؟؟ ))
به ناگاه صدایی پوز خندوار همچون میخی بر صلیب بر گوشم کوفت :
که آری،،
پدرت چون گربه ی بالغی می نالید،
و مادرت در اندیشه ی دردِ لذت ناکِ پایان بود،،
که از ره گذر خویش ، قُنداقه ی خالی تو را /می بایست،،
تا از دلقکی حقیر بیاَنبارد..
باری..
و حرکت گهواره،،
از اندام نالان پدرت آغاز شد…
گورستانِ پیر گرسنه بود ،، و درختانِ جوان کودی می جستند!
ماجرا همه این است..
آری..
وَر نه،،
نوسانِ مردان و گهواره ها به جز بهانه ی نیست…
اکنون جمجمه ات عریان ، بر آن همه تلاش و تکاپوی بی حاصلِ فیلسوفانه ،
لبخندی می زند…
به حماقتی خنده می زند که تو از وحشتِ مرگ / بدان تن در دادی :
به زیستن
با غُلی بر پای و
غلاده ئی بر گردن…
زمین
مرا و تو را و اجداد ما را به بازی گرفته است..
و اکنون
به انتظارِ ِ آن که جازِ شلخته ی اسرافیل آغاز شود،
هیچ به از نیشخند زدن نیست…
اما من آن گاه نیز بِنَخواهم جنبید.،
حتی به گونه ی حلاجان.،
چرا که میانِ تمامی سازها،،
سُرنا را بسی ناخوش دارم…

عکس نوشته دلتنگی یعنی او باشد اما برای تو نباشد

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

مگه میشه/ مگه داریم !!
جمله ای که زیاد از گفتنش سورپرایز نمیشم..
بله.. هم میشه هم داریم..
به طورِ مثال:
حذف شدن پستِ آخرِ پروفایلِ بنده ی حقیر..
پس نتیجه می گیریم که از نظر علمی هم میشه یک پست رو از پروفایل شخصی کسی پاک کرد اونم از نوعِ بی اجازه ، هم ، همچنین چیزی داریم..
در هر صورت از دوستانی که لطف کردند و وقت گذاشتند و اون پست رو خواندند و پسندیدند ، شخصا عذرخواهی میکنم ..
هم از جانب خودم که توانایی پاسداری از نظرات دوستانم رو نداشتم هم از طرفِ مسئولین این سایتِ پُربار..
امیدوارم که دیگه شاهد همچنین اتفاقاتی در هیچ شبکه ی اجتماعی نباشیم تا حداقل جمله تأمل برانگیزِ :
مگه میشه، مگه داریم !! همچنان ارزشی برای بر زبان آوردن داشته باشد …

عکس نوشته های فوق خفن واجار

عکس نوشته غصه ها در گلو می شکنند

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

مرگ را دیده ام من / در دیداری غمناک..
مرگ را زیسته ام من/ با آوازی غمناک..
دَردا که مرگ ،، نه مُردنِ شمع ،، و نه باز ماندنِ ساعت است..
نه استراحتِ آغوشِ زنی / که در رجعت جاودانه / بازش یابی..
نه لیمو ی پر آبی که می مَکی / تا آن چه به دور افکندنی ست ،، تفاله یی بیش نباشد..
تجربه یی است غم انگیز و غم انگیز .. به سالها و به سالها و به سالها …
وقتی که گرداگردِ تو را ، مرده گانی زیبا فراگرفته اند،،
یا مُحتضرانی آشنا که تو را / بِدایشان بسته اند،،
با زنجیر های رسمیِ ناشناسنامه ها،،
واوراقِ ناهویت،،
و کاغذهایی که از بسیاری تمبرها و مهرها و مرکب ها / به خوردشان رفته است…
وقتی که به پیراهن تو،،
چانه ها / دَمی از جنبش باز نمی ماند،،
بی آنکه از تمامی صداها / یک صدا / آشنای تو باشد…
وقتی که دردها / از حسادتهای حقیر بر نمی گذرد،،
وپرسش ها همه،،
در محورِ روده هاست…
آری ، مرگ ، انتظاری خوف انگیزیست..
انتظاری که بی رحمانه به طول می انجامد..
مَسخی ست دردناک،،
که مسیح را / شمشیر به کف می گذارد ،، در کوچه های شایعه ،،
تا به دفاع از عِصمت مادرِ خویش برخیزد…
و بودا را،،
با فریادهای شور و شوقِ هلهله ها،،
تا به لباسِ مقدسِ سربازی درآید …
یا دیوژِن را ،،
با یقه ی شکسته و کفشی برقی،،
تا مجلس را به قدوم خویش مزین کند،،
در ضیافتِ شامِ اسکندر…
آری … آری …
من مرگ را زیسته ام ،،، با آوازی غمناک…

عکس نوشته خاطرات تو از یادم نمیره

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

ﺍﮐﻨﻮﻥﮐﻪ ﭼُﻨﯿﻦ ﺯﺑﺎﻥِ ﻧﺎﺧﺸﮑﯿﺪه ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺍَﻧﺪﺭ ﮐﺸﯿﺪه ﺧﻤﻮﺷﻢ،
ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﭘﺮﺳﻢ:
‏« ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﻢ/ﮔﻔﺘﻪﺍﻡ ﺁﯾﺎ؟ »
ﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﻣﺎ، ﺍﻭ/ ﺩﻫﺎﻥِ ﻭ ﻟﺒﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻣﺎﻫﯽﻭﺍﺭ،
ﺑﯽﺍﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ،
ﻭ ﺁﻭﺍﯾﯽ ﻧَﻪ..
ﺯﻣﺎﻧﻪﯾﯽﺳﺖ ﮐﻪ
ﺁﺭﯼ
ﮐﻮﺗﻪْﺑﺎﻧﮕﯽ ﺍَﻟﮑُﻨﺎﻥ ﻧﯿﺰ،،
ﻻﻣَﺤﺎﻟﻪ / ﺧﯿﺎﻧﺘﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ..
ﻧﮑﻨﺪ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕِ ﺑﯽﺗﻌﺎﺭﻑِ ﺧﻮﯾﺶ / ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ :
‏« ﺍﯼ ﻟﻌﻨﺖِ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺑﺮ ﺗﻮ / ﺑﺎﻣﺪﺍﺩِ ﭘُﺮﺗﻠﺒﯿﺲ ﺑﺎﺩ ! »
ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﻡِ ﭘُﺮﺗﮑﻠﻒِ ﻧﺎﻡﺁﻭﺭﯼِ ﺩﻏﻞﮐﺎﺭﺍﻧﻪﺍﺕ
حتی،،
ﺍﺯ ﺷﻤﺸﯿﺮِ ﭼﻮﺑﯿﻦِ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥِ ﺣﻠﺐﺁﺑﺎﺩ ﻧﯿﺰ/ ﺑﯽﺑﻬﺮه ﺗﺮ ﺍﺳﺖ..
ﻫِﯽ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺯﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﻭﺍﭘﺴﯿﻦ ﻣﺠﺎﻝِ ﺳﺨﻦ،،
ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ / ﮔﻔﺘﻪﺍﻡ؟
ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ !!؟؟
ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻭ ﻣُﺮﺩﻥِ ﻏﻤﻨﺎﮎِ ﻓﺘﯿﻠﻪﯾﯽ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺭﺍ ﻣﺎﻧَﺪ ،،
ﺩﺭ ﺍﻧﺒﺎﺭه ﯼ ﭘُﺮﺭﻭﻏﻦِ ﭼﺮﺍﻏﺶ …

عکس نوشته وقتی یه آدم دیگه میشی

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

من چُنينم ..احمقم شايد!
كه می داند ،،
كه من بايد / سنگ های زندانم را به دوش كشم ،،، بسانِ فرزند مريم / كه صليبش را …
و نه بسان شما…
كه دسته ی شلاقِ دژخيمِ تان را می تراشيد / از استخوانِ برادرتان ،،،
و رشته ی تازيانهِ ی جلادِتان را می بافيد / از گيسوانِ خواهرتان،،،
و نگين / به دسته ی شلاقِ خودكامِگان می نشانيد / از دندان های شكسته ی پدرتان!
چُنينم من…
زندانی ديوارهای خوشاهنگِ الفاظِ بی زبان…
چُنينم من!
تصويرم را در قابش محبوس كرده ام ،،
و نامم را در شعرم ،،
و پايم را در زنجيرِ زنم،،
و فردايم را در خويشتنِ فرزندم ،،
و دلم را در چنگِ شما … در چنگِ همتلاشی با شما…
كه خون گرمِ تان را به سربازانِ جوخه اِعدام / می نوشانيد / كه از سرما می لرزند،،،
و نگاه شان/ انجمادِ یک حماقت است…
نه چُنانم که تو خوانی … نه چُنانم که تو گویی… آری چُنینم من…

عکس نوشته خیره شو تو چشمام

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

گاهی دلم تنگ می شود / برای لبخندهایی که هرگز نزده ام..
گاهی دلم تنگ می شود / برای اشکهایی که بعد از پدر، نریخته ام..
این ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ داشتن / ﺗﻨﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻤﺎﻧﺪ..
ﺍﺯ ﺯﺧﻢ / ﺯﺑﺎﻧﯽ که ﺑﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩﻡ..
این ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻻﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ،، ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺩﺭ ﻣﺒﻞ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺩﺭ ﺳﺮﻡ ﻣﯽ ﻟﻮﻟﺪ ..
ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺷﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ / ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﺵ ﻧﺴﺒﺖ ِ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ،،
ﺑﻪ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ / طلبیِ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ ..
ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﺒﻮﺩ …
ﮐﻪ ﺍﺻﻼ / ﻫﯿـﭻ ﮐﺲ ﻧﺒﻮﺩ ،، ﮐﻪ ﺳﺮم / ﺑﻪ تنش ﺑﯿﺎﺭﺯﺩ ..
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻭ ،، ﺑﻪ ﺧﻨﺪه ﺩﺍﺭﯼ ِ ﺧﻮﺩﻡ ﺑِﮕِﺮﯾﻢ ،،
ﮐﻪ ﻟﮑﻨﺖ / ﺣﺮﻑِ ﻣﺸﺘﺮﮎِ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ..
ﮐﻪ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺭﺍ / ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺭﺥ ِ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻢ ﻧﮑﺸﺪ ..
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﺒﻮﺩ ..
ﻓﻘﻂ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ،
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺩﺭ ﮐﻮﺩﮐﯽ،
ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﻨﻊ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،،
ﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ / ﻣﻤﻨﻮﻋﻪ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥِ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺍﺵ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﻮﺩ..
تو باور کن که/ تقصیر هیچ کس نبود…

عکس نوشته حرف های دردناک

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

متنی برای من و ما…
می خواهم ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍن ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ /ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ! ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺟﺰ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺪﯾﺪه ﺍﻡ،،
ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﮐﺮﺩه ﺍﻡ/ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﻢ …
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ ، ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ
ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ می خوانید.
ﻣﺎ ﭼﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕِ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ؟
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺯﺧﻢ می خوریم ، ﮐﺸﺘﻪ می دهیم ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺯﺍﺩﯼ ،
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺩﺭﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ..
ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺗﺮﯾﻦ حریمِ مان/ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﻧﺪﯾﺶ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﻭ می خواهیم ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺟﺘﻤﺎعِ مان، ﺑﺴﻂ ﺩﻫﯿﻢ..
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺍﺯ ﺳﺠﺎﺩه ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﮑﻨﯿﻢ..
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﻢ ؟
ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﺪ، ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ، ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻓﺮﺩ ِ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ ؟
ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻡِ ﺍﻭ ﺗﻔﮑﺮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﻮﭺ ﺑِﻨﺎﻣﯿﻢ ؟
ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﻣﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ، ﺍﺻﻼ ﻣﺴﺨﺮه ﺍﺵ ﮐﻨﺪ.
ﺍﺻﻼ ﺩﺭ ﺷﻌﺮﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺮﯾﻢ ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﮐﻨﺪ.
ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺷﻤﺸﯿﺮ می کشیم ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯﺵ ﻧﻤﺎﻧﺪ .
ﯾﺎ می گوییم ﺑﺮﻭ ﺗﻮﺑﻪ ﮐﻦ / ﯾﺎ می گوییم ﺍﺣﻤﻘﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﯿﺴﺘﯽ.
ﺩﺭ ﺧﻮﺷﺒﯿﻨﺎﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ می کنیم،، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ،
ﺯﯾﺮِ یک ﺗﺤﻘﯿﺮ ِ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ..
ﺫهنِ مان / ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺼﺎﺭ ﻫﺎ ﺷﻨﺎﺧﺖ..
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﻢ می تواند ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥِ ﺍﯾﻦ ﺣﺼﺎﺭ ﻫﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،،
ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ِ ﺻﺤﺒﺘﺶ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ، ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺎ ﻓﺮﻕ ﮐﻨﺪ..
ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ.. هیچ وقت ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﻢ..
ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ / ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ / ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ!!

عکس نوشته عشقم دوست دارم با متن 97

عکس نوشته اگر دوست داری اوج پرواز کنی

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

خسته ام / از جا دادنِ یک داروخانه در کِشوی میزم..
خسته ام / از جاده هایی که خودشان ، از ته راه برگشته اند..
ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺻﻠﯿﺐ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﯾﺎ ﺣﺮام زﺍﺩه ﺧﻄﺎﺏ ﺷﻮﻡ ،،
ﻭقتی ﻣﺮﯾﻢ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﻧﺪ / ﮐﻪ ﺗﻮ ﻋﺬﺍﺏ ﺑﮑﺸﯽ..
ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ / ﻋﯿﺴﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﺍُﻟﯿﻮﺭﺗﻮﯾﺴﺖ ..
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻃﻮﺭﯼ ﻣﯿﻤﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺩﻝ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ،،
ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺏ ﻫﻮﺭﺍ ﺑِﮑﺸﻨﺪ،،
ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯽ ﺧﻠﻘﺖِ ﺗﻮ ﯾﮏ ﺳﻮءِ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩه ﺍﺳﺖ ..
ﻣﺎ ﮔﻨﺎه ﻧﮑﺮﺩه ﺍﯾﻢ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﻟﻤﺲ ﺍﺳﺖ،،
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ / ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ِ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ..
ﻣﻌﯿﺎﺭ ِ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺟﻬﺎﻟﺖ ﻣﺎ / ﺗﻌﺪﺩِ هم فکرﻫﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﯿﺴﺖ..
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ..
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺎﺑﻠﯿﺖِ ﭘﺬﯾﺮﺵِ ﺳﺮ ﮐﺸﯽ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍِﺩﻋﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺧﺘﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ..

عکس نوشته تو را برای خودم میخوام

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو
عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

 

باران که آمد ،
به ایستگاه راه آهن که رسیدی ،
دوستانت را جــــــــــــــــــــــــا بگذار.. حتی خدایت را ..
دکمه های کُتت را ببند و به شـــــــــــــــــــــــــــهر برو..
سقفی به پــــــــــــــــــــــــــــــا کن..
سقفی به هر قیمتی!
و آنگاه که دوستی در را زد! هرگز در را باز مکن !
رد پایت را پاک کن !
در طهران یا در هر شهر دیگر ، مترسک هایی را خواهی دید!
نادیده بگیر و رد شو ،،
و در اولین پیچ / راهت را کــــــــــــــــــج کن …
کلاه بر پیشانی بکِش ..
خود را مخفی کن ،،
و رد پایت را از بین بِبـــــــــَــــــــــر..
باران که آمد / بی آنکه در زده باشی / به هر خانه ای وارد شو ،،
و روی هر صندلی که شد ، جا خوش کن !
اما مراقب باش تا کلاهت جا نماند!!
آنچه را که همیشه گفته ای ، دیگر فاش مگو !
اندیشه ات را اگر در دیگری یافتی ، انکار کن !
آنکه امضایی نکرده،،
آنکه عکسی نینداخته،،
و آنکه اقرار نکرده است،،
هرگز گرفتار نخواهد شد..
چُنان که مرگ بر دَرَت کوفت ،،
زندگی را بدرود گـــــــــــــــــــــــــو..
اما مراقب باش،،
قبرت را سنگی نباشد با خطی خوانا !!
و تاریخی که کی و کجا خفته ای!!
این شرط نفس کشیدن در اینجــــــــــاست ..
پس
بار دیگر می گویمت:
رد پایت را پاکـــــــــــــــــــــــــــــــــ کن !!

همچنین ببینید :

عکس نوشته فلسفی جدید ۹۷

عکس پروفایل حرف سنگین جدید ۹۷

عکس نوشته سنگین و مفهومی جدید۹۷

عکس پروفایل مردانه سنگین با متن ۹۷

عکس نوشته معنی دار سنگین با متن ۹۷

عکس نوشته های فاز سنگین و تیکه دار

عکس پروفایل فاز سنگین و مشتی

جديدترين عكس نوشته فلسفي, عكس نوشته فلسفي, عكس نوشته هاي فلسفي, دانلود عكس نوشته فلسفي ترين, عكس نوشته حكيمانه و فلسفي, عكس نوشته سنگين پروفايل, عكس نوشته سنگين دخترانه 18, عكس نوشته سنگينوتيكه دار,

امتیاز بدهید
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.