عکس نوشته طعنه دار تیرماه 97

در عکس نوشته طعنه دار تیرماه 97 شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید سری جدید از عکس نوشته های طعنه دار و تیکه دار جدید تیرماه سال 97 را همراه با متن مشاهده کنید و …

عکس نوشته طعنه دار تیرماه 97

پیش آى دمى جانم،
زین بیش مرنجانم
اى دلبر خنـدانم،
آهسـته كه سرمســتم

جناب مولانا

 [عکس نوشته دردیست در دلم که نگنجد به عالمی ]

عکس نوشته طعنه دار تیرماه 97
عکس نوشته طعنه دار تیرماه 97

‍ ‍ لحظه‌هايم را به دیدارت که زیبا میکنم،،،
عشق را در رنگ چشمان تو پیدا می‌کنم

یک نگاهت می برد دل را به اوج آسمان
من به عشق پاک چشمانت دل آرا می‌کنم

تکیه‌گاهم شانه‌ات شد در زمان بی کسی
گر نمانی با دلم احساس إغما می‌کنم

 [عکس نوشته صبح مال عرفاست و شب برای عشاق ]

عکس نوشته طعنه دار تیرماه 97
عکس نوشته طعنه دار تیرماه 97

آسمانم نور باران می شود با عشق تو‌
روح زار و خسته‌ام را با تو إحیا می‌کنم

شب به شب در حسرت دیدار رویت نازنین
همدمم ماهست ، چشمانی که دریا می‌کنم

مهربانا ! بی‌وفایی می‌کنی با دل ، چرا ؟!!
من که در راهت همیشه عشق اهدا می‌کنم

 [عکس نوشته تو از من تمام دلم را گرفتی ]

تا بیایی در کنارم ، مرغ عشقی می شوم
بر لبت گلبوسه‌ای از دل شکوفا می‌کنم

روز و شبهایم همه در حسرت آغوش توست
این گمان هرگز نکن ، از عشق پروا می‌کنم

 [عکس نوشته من شعر میشوم که بگردم دور تو 

عکس نوشته طعنه دار تیرماه 97
عکس نوشته طعنه دار تیرماه 97

هی چنگ می زد ، چنگ می زد ، چنگ می زد
چنگیز چشمانش که دم از جنگ می زد

می آمد و سرسبزی ام را سرخ می کرد
با خون من لب های خود را رنگ می زد

یک آسمان آیینه با خود داشت اما
بر عکس آن آیینه ها نیرنگ می زد

 [عکس نوشته تو زیباترین آرزوی منی ]

عکس نوشته طعنه دار تیرماه 97
عکس نوشته طعنه دار تیرماه 97

آهسته آهسته قدم می ریخت در شهر
دل – شیشه های عابران را سنگ می زد

با این که نام از شهر ” عشق – آباد ” هم داشت
در عشق بازی ها کمیتش لنگ می زد

ای کاش ! دست از دشمنی می شست ، ای کاش !
دستی به من می داد و قید جنگ می زد

 [عکس نوشته بعد از تو هرکی اومد ]

زندگی، بی تو پُر از غم شدنش حتمی بود
با تو امّا غمِ من کم شدنش حتمی بود

همه جا، از همه کس زخمِ زبان می خوردم
این وسط اسمِ تو مرهم شدنش حتمی بود

عکس نوشته سنگین انگلیسی با ترجمه

رگِ خوابِ تو اگر دست دلم می افتاد
قصّه ی عشق، فراهم شدنش حتمی بود

پا به پای من اگر آمده بودی در شهر
این خبر سوژه ی عالم شدنش حتمی بود

بین ما موش دواندند! خودت می دانی
چون که این رابطه محکم شدنش حتمی بود

شک ندارم که اگر پای تو در بین نبود
«جنّت آباد» جهنّم شدنش حتمی بود

 [عکس نوشته مدتی شد که در آزارم ]

دنبالِ حالی ساده ام،
در لحظه هایت،
حالا که استمرارِ عشق،
از تو بعید است…!

در دیاری که
در او نیست
کسی یار کسی

کاش یا رب
که نیفتد به کسی
کار کسی

 [عکس نوشته کاشکی نگات تا ابد مال من بود]

رابطه مثلِ یه بافتنی میمونه….
دوتا رو
دوتا زیـر….
دوتا بوسه
دوتا قهـر….
رابطه مثل یه بافتنی میمونه
هرچـی بلند تر باشه
روحتُ، زندگی و دلتُ گرمـتر میکنه….
باید کلی حواستُ جمعش کنی که یهو
یه دونه دَر نره از دستت
یه جا گند نزنی به کلِ روزایِ قشنگتون….
با یه حواس پرتی
با یه خیانت یه دروغ یه دل شکوندن….
باید حواست حسابی جمعـش باشه
فوقش یه دونه هم اگه در رفت سریع درستش کنی مبادا بذاری
واسه فردا و پس فردا
نذاری دونه به دونه باز بشه
گره های رابطه
گره دست ها
چشم ها
دل ها….
دونه یِ اول اگه بازشـد و نگرفتی
باز شد و بیخیالش شدی
فاتحه اشُ بخـون….
تا آخرش شکافته میشـه…..

 [عکس نوشته من حواسم ]

‌‌‌‌صبح ، زیباست
صدایِ شیطنتِ گنجشک ها کنار پنجره
که بی وقفه آواز می خوانند
نسیمی خنک
که جان را می نوازد
و نبضِ اتوبان هایی
که هر ثانیه تند تر می شود
کاش همین لحظه
در همین حال و هوا
کودک می شدم !
کودکی که در اوجِ بیداریِ صبح
بی هیچ دغدغه ای خواب بود
و مادرش با بوسه ای
تمامِ روزگارش را بخیر می کرد..

عشق چیزی شبیه در زدن است
مثل دیدار ، مثل سر زدن است

هجرت خویشتن به محضر دوست
مثل پرواز ، مثل پر زدن است

سفری بین نــور و تــاریکی
سر زِ خاور به باختر زدن است

گفت و گو با نگــاه ، با ابرو
حرف دل را به یکدگر زدن است

 [عکس نوشته دل به درد آمد]

می گریم و می خندم ، دیوانه چنین باید
می سوزم ومی سازم ، پروانه چنین باید

عکس نوشته سریال ممنوعه همراه دیالوگ ها

می كوبم و می رقصم و می نالم و می خوانم
در بزم جهان ، شور مستانه چنین باید

من این همه شیدایی ، دارم ز لب جامی
در دست تو ای ساقی ، پیمانه چنین باید

خَلقم زپی افتادند ، تا مست بگیرَندَم
در صحبت بی عقلان ، فرزانه چنین باید

یك سو بَردم عارف ، یك سو كِشدم عامی
بازیچه ی هر دستی ، طفلانه چنین باید

موی تو و تسبیح شیخم ، بِدَر از ره برد
یا دام چنان باید ، یا دانه چُنین باید

بر تُربت من جانا مَستی كنُ ودست افشان
خندیدن بر دنیا ، رندانه چنین باید

امتیاز بدهید
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.