عکس نوشته حضرت عباس علیه السلام

در عکس نوشته حضرت عباس علیه السلام سری جدید از عکس نوشته های محرم الحرام را با موضوع و طرح های نام زیبا ی حضرت عباس علیه السلام را برای شما آماده کردیم.

عکس نوشته حضرت عباس علیه السلام

مجنون حسینم و مدیون ابوالفضل ..مراا از بچگی احساس دادن .. مرا عادت به بوی یاس دادن ..کلید دردهایم را ز اول .. به دس . حضرت عباس دادن ممنون متنهای زیبا تون …

 

عشقم عباس
جانم عباس
سعادت می‌خواهد نام حسین (ع) و عباس (ع) را بر زبان آورد
عباس جان هرچه فکر میکنم تا کلمه ای در شان و بزرگیت پیدا کنم
چیزی نمی یابم توصیف تو در تصورم خالیست….
از زمانی که چشم به دنیا گشوده ام نام تو بر زبانم بوده و هست
ای سقای اهل حرم
غیرتت زبانزده عالم است
ای بی دست کربلا دست مرا بگیر

سلام بر محرم سلام بر حسین
سلام بر محرم به نور دو عین
قربون دو دست قمر بنی هاشم برم
من به عشق ایشون اسم پسرم میذارم ابوالفضل

سلام برابوالفظل عباس یاابوالفظل عباس ازگریه نجاتم بده عموجان من هیچکس وندارم دردموبگم کمکم کن از درد و غم عموجان دوست دارم بیام پیشت دردامو بهت بگم پس خواهش میکنم منم بطلب دل شکسته امونجات بده یاقمره بنی هاشم

سلام اقا جان سروجانم به فدای لب تشنه ات یا ابولفضل دستمو بگیر من خیلی گنهکارم تورا به جان مادرت قسمت میدم منو یاری کن جز تو پناهی ندارم زندگیمو نذر مردونگی وشجاعتت میکنم خودت یاریم کن به تازگی ازاین منجلاب گنه نجات پیدا کردم درتمام روزهای سخت زندگیم اقا جون پناه اوردم به تو بازم التماس میکنم کمکم کن ازاین منجلاب نجاتم بده یاابولفضل جزتو یار ویاوری ندارم پناهم باش نذار راه ودوباره کج برم تو روشنایی بخش قلبم هستی ای علمدار ای ساقی ای لب تشنه

عکس حضرت عباس کنار فرات

آنگاه که از شریعه فرات بیرون آمد و مشک بر دوش داشت دشمنان از هر طرف او را تیرباران کردند و در همین حال کسی بر او حمله کرد و دست راست او را برید و حضرت مشک را با دست چپ گرفتند در حالی که تمام فکر حضرت به حرم ابا عبدالله بود تا بر تشنگان آب برساند در این حال شخص دیگری حمله کرد و دست چپ حضرت را برید و حضرت بر زمین افتاد و مشک را بر دهان گرفت.

در این حال عمر سعد ندا داد که مشک را تیرباران کنند در این زمان بود که عمودی آهنین بر فرق سر حضرت فرود آوردند… وقتی که امام حسین (علیه السلام) بر بالین خون آلود حضرت عباس ( علیه السلام) حاضر شد، فرمود:اکنون کمر من شکست؛ الان انکسر ظهری و قلت‏حیلتی.

جانم فدای نام زیبایت، ابوالفضل قربان زخم چشم بینایت، ابولفضل
گر من به چای القمه بودم، زِ حسرت هر آن بخشیدم بر آن روزت ابوالفضل
تاسوعا روز قمر بنی هاشم تسلیت باد

دانلود عکس حضرت ابوالفضل

بسیار گریست تا کی بی تاب شد آب
خون ریخت ز دیدگان خوناب شد آب
از شدت تشنه کامی ات ای سقّا
آن روز ز شرم روی تو آب شد آب . . .

تاسوعا حسینی
روز پای‌مردی و وفاداری پیروان امام حسین علیه‌ السلام
بر شما دوستدار خاندان عصمت علیهم‌ السلام تسلیت باد

امام صادق(ع):
عموی ما عباس بن علی(ع)، بصیرتی نافذ و ایمانی استوار داشت.
خدایا تو را قسم به این روز عزیز، “بصیرت و ایمان” همه ی ما را چون مولایمان عباس، نافذ و استوار بفرما
آمین

عکس محرم حضرت ابوالفضل

دلم مست و لبم مست و سرم مست بخون ای دل که صبرم رفته از دست
بخون ای دل محرم اومد از راه بخون اجر تو با عباس بی دست

هر چه داريم همه از كرَم عباس است
خلقت جنت حق لطف كرم عباس است
نه فقط خلق زمين عبد و غلامش باشند
بخدا خيل ملائك حَشَم عباس است

عکس استوری حضرت عباس

این کیست کربلا را، چون کوه طور کرده؟
زهرا مگر از این دشت یا رب! عبور کرده؟
بر روی ماه عباس، این جلوه حسین است
آری، قمر ز خورشید، خود کسب نور کرده

در نهمین منزل از ماه عاشقی
سیل اشک را به میهمانی خون دلِ دهمین منزل فرا می خوانیم
السلام علی الباکین علی الحسین

ای آن که غمت مسئله آموز من است
شور غم تو در دل پرسوز من است
روزی که حسین! بر تو من گریه کنم
سوگند به تو که بهترین روز من است
عاشورای حسینی تسلیت باد

برای باغبان یاس آفریدند
علی را أشجع الناس آفریدند
وفاداری و مردی و شجاعت
یکی کردند و عباس آفریدند

عکس نوشته یا ابوالفضل کمکم کن

قلم سروری از نوحه غم پا برجاست
از علمدار و حرم، مشک و علم پابرجاست
نذر هر ساله در این سفره غمگین عزاست
تا نفس می‌کشم این خط و قلم پابرجاست
شهادت حضرت ابوالفضل (ع) تسلیت و تعزیت باد

یادم زوفای اشجع الناس اید وز چشم ترم سوده ی الماس اید
اید به جهان اگر اگر حسین دگری هیهات برادری چو عباس اید

به یکتایی قسم، یکتا ست عباس
امیر کشور دلها ست عباس
اگر چه زاده ام البنین است
و لیکن مادرش زهرا است عباس

با منِ تشنه لب اِی مشک وفاداری کن
دلِ اهل حرم اینجاست تو دلداری کن

همره آبِ درونت به زمین می‌ریزد
آبرویم به بر یار خریداری کن

خواهم آبی ببرم بهر گلویی کوچک
آه اِی مشک زمین خورده مرا یاری کن

یاد لب‌های حسین آب نخوردم هرگز
یاد مظلومی او باش تو غمخواری کن

دستم از بازوی من قطع شد و با دندان
سوی خیمه بَرَمَت یاریِ بیماری کن

من علمدار سپاهم به زمین افتادم
بهر یاری تنم خیز علمداری کن

آبرویم به بر فاطمه رفت از خجلت
با منِ تشنه لب‌ای مشک وفاداری کن
«محمد مبشری»

عکس دست حضرت ابوالفضل

یک دستش اکبر بود که کشتند او را
باید که دست دیگرش را پس بگیرد

از مشک باید آبروی رفته اش را
از تیر‌ها چشم ترش را پس بگیرد

زینب پریشان است، بی دستان عباس
حالا چگونه معجرش را پس بگیرد؟
«حمیدرضا محسنات»