در عکس پروفایل هانده ارچل زمستانی شما همراهان عکس نوشته می توانید سری جدید از عکس نوسته های هانده آرچل بازیگر جوان ترک را برای فصل زمستان و تیپ زمستانی مشاهده کنید.
عکس پروفایل هانده ارچل زمستانی
هانده ارچل بازیگر و مدل زیبا ترکی به واسطه چهره جذاب خود این روزها طرفداران بسیاری را برای خود دست و پا کرده است به صورتی که کمتر کسی که سریال ها و فیلم های بی محتوا ترکی را هم ندیده باشد با این بازیگر آشنایی دارد یا نام او را شنیده است.
در این پست از رسانه تصویری عکس نوشته قصد داریم در ادامه عکس پروفایل های هانده ارچل این بار سراغ تیپ زمستانی این بازیگر ترک برویم.
ای غیر بر غم تو درین دیر خراب
با یار شب و روز کشم جام شراب
از ساغر هجر و جام وصلش شب و روز
تو خون جگر خوری و من بادهی ناب
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم
باری، بیا که جان را در پای تو فشانم
بگذار تا بمیرم در آرزوی رویت
بی روی خوبت آخر تا چند زنده مانم؟
دل بیرخِ خوبِ تو، سرِ خویش ندارد
جان طاقتِ هجرِ تو ازین بیش ندارد
از عاقبتِ عشقِ تو اندیشه نکردم
دیوانه، دلِ عاقبت اندیش ندارد
در غم قامت رعنای تو شمشاد شکست
بسکه شیرین دهنی حرمت قناد شکست
ای شمالی که تنت ساز جنوبی زده است
عربی رقص نکن هیبت بغداد شکست
بخدا مقصد هوهوی دراویش شدی
ز سِماع نفست بغض گناباد شکست
شوق دیدار تو را لحظه شماری کردم
آنقدر لحظه شمردم؛ دل اعداد شکست
عاشق روی تو شد دفتر شعرم؛ غزلک
بسکه از روی تو گفتم؛ قلم افتاد شکست
زندگی از غصه لبریزم؛ خودت را خر نکن
خسته ام خیلی غم انگیزم؛ خودت را خر نکن
ذره ای با حال شاعر گونهی تلخم بساز
خواهشا با اخم ناچیزم خودت را خر نکن
مثل سربازی که میجنگد برای نان شب
با منی که مثل چنگیزم خودت را خر نکن
جفتک بی جا نزن یک لحظه آرامش بگیر
با همین یک خندهی ریزم خودت را خر نکن
گرچه با من قهری اما چای را با من بنوش
دعوتت کردم سر میزم خودت را خر نکن
پیوستن دوستان به هم آسان است
دشوار بریدن است و آخر آن است
شیرینی وصل را نمیدارم دوست
از غایت تلخیای که در هجران است
آن دل که تو دیدهای زغم خون شد و رفت
وز دیدهی خون گرفته بیرون شد و رفت
روزی به هوای عشق سیری میکرد
لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت
میخواستم که در تو شکوفا شوم نشد
در باغ عشق همدم گلها شوم نشد
میخواستم به ساحل آرام یاد تو
همپای موج غرق تماشا شوم نشد
میخواستم چو قامت خورشید صبح گاه
گرم از فروغ آن رخ زیبا شوم نشد
میخواستم زحال تو ای نوبهار عشق
در کوچه سار خاطره جویا شوم نشد
در رنگ یار بنگر، تا رنگ زندگانی
بر روی تو نشیند، ای ننگ زندگانی
هر ذرهای دوان است، تا زندگی بیابد
تو ذرهای نداری آهنگ زندگانی
زان نامه ای که دادی و زان شکوههای تلخ
تا نیمه شب به یاد تو چشمم نخفته است
این درد را چگونه توانم نهان کنم
آندم که قلبم از تو به سختی رمیده است
این شعرها که روح تو را رنج داده است
فریادهایِ یک دلِ محنت کشیده است
نه دل آزرده، نه دلتنگ، نه دلسوخته ام
یعنی از عمر گران هیچ نیندوخته ام
پاسخ سادهی من سخت تر از پرسش توست
عشق درسی ست که من نیز نیاموخته ام