عکس ترانه نوشت احساسی همراه با متن
در عکس ترانه نوشت احساسی همراه با متن شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید خاص و احساسی ترین عکس نوشته از ترانه های فارسی را همراه با تن احساسی مشاهده کنید و …
عکس ترانه نوشت احساسی همراه با متن
به سراغ من اگر می آیی کاسه ای آب بیار
و بشوی ،،،، قبر خاموش و ترک خورده ی من را
ای دوست تشنه …
در زیر همین خاک ،،،همین خاک سیاه ! ،،قلب بی جان من
افسوس …دگر پوسیده ،،و لبانم …که تو رامست پرستش می کرد
لیک دیگر اینجا ،،مهر خاموشی بر آن ،،،کوبیده …!
به سراغ من اگر می آیی ،،، یک بغل آیه ی توحید بیار
و بزن ،،با سر انگشت ،،، در خانه ی من
قلب پوسیده و چشمان تهی منتظر است …
مرتضی رزمی
عکس نوشته آغوش تو امنیت هست
ازچشمانت شیطنت می بارد
وقتی معصوم میشوی
یا چشمانت ریا بلد نیستن
یا تو هنوز بازیگر نشده ای …..
(مرتضا.رزمی))
عکس نوشته دلتنگ که باشی
من بی قرارم
و تو مرا بیشتر بی قرار میکنی
به دیدنم بیا کنار آن درخت بلوط قدیمی که عکس قلب بر تنه اش حک کردیم
باز خواهی فهمید طپش های این دل بی قرار را
و باز آغوش تو میشود تمام دنیای من
عکس نوشته کجا باید برم
ﻭَﻗﺘــــــﮯ ﻣــــﮯ ﮔـــﻮﯾَــــــﻢ ﺩﯾــــﮕـَــــــــــﺮ ﺑـِــــــﻪ ﺳـــــُــــــﺮﺍغــــــَم ﻧﯿــــﺎ …..
ﻓﮑـــــــﺮ ﻧـَــــــﮑـــُــــــن ﮐـِـــﻪ ﻓـَـــــﺮﺍﻣــﻮشــــــت ﮐـَـــــﺮﺩﻡ ……
ﻧـــــَـــــــــــــﻪ …..
ﻣـَـــــﻦ ﻓـَﻘَﻄـــ ﻓـَـﻬﻤﯿـــــــــﺪﻩ ﺍﻡ …
ﻭَﻗﺘـــــــﮯ ” ﺩِلـــَـــــــــت ” ﺑﺎ ﻣـَــــــﻦ ﻧﯿﺴـــــــﺖ ﺑﻮﺩَﻧَــــــــﺖ ﻣـُﺸﮑﻠــــــــﮯ ﺭﺍ ﺣـَـــــــﻞ ﻧﻤــــــــﮯ
ﮐُــــــﻨَﺪ…،،،،
عکس نوشته شنیدی میگن با هر کی مث خودش باش
آدمها شبیه حرفهایشان نیستند…
ساده لوح نباش!!
هیچكس,دیگری را,
برای چیزی كه هست دوست ندارد!
علاقه ی آدمها به هم,
از نیازهایشان شروع میشود,
نیازهای كه شاید روزی,
آدم دیگری,
پاسخ بهتری برایشان داشته باشد…
عکس نوشته روح سبز
بالا خره یه حرف راست زد
یك مكالمه تلفنی تو را آزار می دهد گرچه تو در این راه نیت صادقانه ای داشتی اما برای دیگران چیزهایی دیگری اهمیت داشت كه تو از آنها غافل بودی از قدیم گفته اندجلوی ضرر را از هر جا بگیری منفعت است.
اتفاق افتاد
عکس نوشته خیلی سخته ادای محکم بودن رو در بیاری
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
/ او که که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم ان شیخ سیه رو که در اخر عمر
/ لای موهای تو گم کرده خداوندش را
عکس نوشته هوای روزهای بودنت را همچنان دارم
من …..
در درون افکار خودم حبس شده ام
من حبس شدم
پشت میله های زندان چوب خطی
خودم
درست به خاطر ندارم
برای چه خط میزنم روزهایم را
شاید قرار بود
این چوب خط ها با یک روز خوب
تمام شوند..
عکس نوشته به بغض تو چشمام
خوش بحال ماهی هااااا
هوایی ک میشوند
میمیرند…..
خدامراازبهشت راند
اززمین ترساند
شمامرااززمین راندید
ازخداترساندید
من اینک درکنارشیطان آرام گرفته ام
که نه مراازخویش راند
ونه ازهیچ می ترساند
عکس نوشته چه حسی داره دلم به دلت
من حواسم پرت است
گفته بودی دوستم داری بی اندازه.
خوب که فکر میکنم
تازه میفهمم که “بی اندازه” یعنی چه!
عکس نوشته نگاهت با قلبم تبانی کرده
باید فراموشت کنم….چندیست تمرین میکنم
من میتوانم میشود..
آرام تلقین میکنم…..حالم نه اصلا خوب نیست
تابعد بهترمیشود..
فکری برای این دل ارام غمگین میکنم..
من میپذیرم رفته ای….و برنمیگردی همین
خودرابرای درک این صدبار تحسین میکنم
کم کم زیادم میروی…..این روزگارو رسم اوست
این جمله راباتلخی اش صدبار تضمین میکنم
عکس نوشته بود و نبودت فرقی نداره
داستانی دوباره
من و شکست عشقی که بی وقفه مرا به کام میگیرد
درست مثل هزارسال پیش
یادم نمیرود
نگاه های مستانه ات
و کلماتی که معنایی سرودهای زرتشت را به همراه خویش میکشید
من حریص شدم
حریص لمس کلمات تو
و تو باز پرواز کردی بر روی بلند ترین کوه
و اینک من مانده ام و چشمهای که خیره مانده به سفیدی قله بلند کوه
انقدر خیره که رنگ برف گرفت چشمان منتظرم
عکس نوشته هیچ وقت نخواستم این که هستم باشم
غرش باد است و فریاد طوفان
می لرزد نگاهم در دست های بیابانی که انتهایش کویر است
شن های روان جاری می شوند در گام های
استوارم
تا مرا بازدارند
و دست های بغض کینه توز
می فشارد گلویم را
تلنگری کافی است تا بشکند بغض های کهنه را
و اشک های بی قرار و بی تاب گام برمی دارند
تا غلطان بر گونه هایم آویزان شوند
آنگونه که آویزان روزگارم نموده اند
کجاست دستی که بر خیزد
تا جاری کند مرا
بر سینه های سبز دشت شقایق های بیقرار
ذهن ها زندانی پلیدی افکارند
تا رنج زندانی درونم را شکنجه کنند
و من سکوتی کرده ام
سنگین تر از فریاد
عکس نوشته اتاقم تاریک
مردن به وقت شهریور
: وقتی گرما درون شیارهای دلم رخنه میکند
[ التهاب
: التهاب لحظه های دیدار
[ و نگاهایی سرد
[: گرمای شهریور را ازیادم میبرد
[ مردن
تنها زمانی که میفهمم
چقدر زنده بوده ام
عکس نوشته درد یعنی در کنجی تنها باشی
دوباره فصل هایم را ورق زدم
گرمم همچون خرما پزان خرمشهر
هوای شرجی و لب شط و یک بستی کنار پل جدید
ورنگهایی که مرا باخود تا وسط رودخانه میبرد
شنا نکرده ببین چه خیس شده ام
عکس نوشته بعضی ها هم هستند که فراموش شدن
عاشقانه هایی دارم
جنسش از بس در دلم مانده بنجل شده است
روزگاری مدرن بود و به روز
تا اینکه انسانها به گفته های دروغ بیشتر دلبسته شدند
و دوستی های خیابانی عشق خوانده شد
عاشقانه هایی دارم
درست ضد این حرفهای مضحک
و دروغ های شیرین که راه جنسیت گرفته اند
عکس نوشته دچار تو بودم
ﺍﻋﺘﻤــــــــــــــﺎﺩ ﮐﺮﺩﯼ،،،،،،،؟
ﺧﯿـــــــــــــﺎﻧﺖ ﺩﯾﺪﯼ،،،،،،،،،،،،؟؟
ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺷﺖ،،،،،،،،،،،،،،،،؟؟؟
ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﯼ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،؟؟؟؟
ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻭ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ ….. ﻧﮕﻮ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ ،، ﺍﯾﻨﻢ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻮﻥ ﻗﺒﻠﯿﺎﺳﺖ ،، ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﻧﻘﺸﺶ ﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﻨﻪ ،، ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ،،،،،،،،، ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ،،،،
اینجا زَمین اَست …
رَسمِ بَعضی آدَم هایَش عَجیب اَست!
ا
اینجا دنیاى وارونه هاست.
دنیاى دروغ
دیگر آن دیوانه بی تاب سابق نیستم
توبه کردم از گناه عشق ، عاشق نیستم
شیشه بودم ، سنگ ها اما نفهمیدند من
فرق دارم با همه ، آیینه ی دق نیستم
صاف و ساده بودنم را هیچ کس باور نکرد
خالیم از هر سیاست ، من مصدق ، نیستم
دورباید شد از این خاک غریب لعنتی
صبر کن سهراب جان ، من توی قایق نیستم
آه دنیای خسته ام از زدگی آنقدر که
با ادامه دادنش دیگر موافق نیستم
بغض دارم ، بغض یعنی مرگ اما گریه نه
شاعری مغرور هستم اهل هق هق نیستم
میشود فهمید از حاله خراب ، ذره ای
دیگر آن دیوانه بی تاب ، سابق نیستم
ترانه نوشت, ترانه نوشت داریوش اقبالی, ترانه نوشت جدید, ویسگون ترانه نوشت, ترانه نوشته,