نگاهی به زندگی جمشید مشایخی و عکسهای خانوادگی او
جمشید مشایخی، نامی که با تاریخ سینما، تئاتر و تلویزیون ایران گره خورده است. او نماد یک هنرمند پیشکسوت واقعی بود که نقشآفرینیهای ماندگارش، دهههاست در حافظه جمعی ما حک شده است.
بیوگرافی و شروع فعالیت
جمشید مشایخی در تاریخ ۵ آذر ۱۳۱۳ در تهران چشم به جهان گشود. اگرچه تحصیلات خود را در رشته تئاتر به پایان نرساند، اما استعداد ذاتی و تلاش او، راه را برایش هموار کرد. او در سال ۱۳۳۶ به استخدام اداره تازهتأسیس هنرهای دراماتیک درآمد و کار خود را با برنامههای نمایشی در تلویزیون آغاز کرد.
اولین تجربه او جلوی دوربین، فیلم کوتاه «جلد مار» بود. جالب اینجاست که همین حضور سینمایی باعث شد تا او را برای مدتی از کار تئاتر اخراج کنند!
مشایخی با تلهتئاتر «بعد از سی سال» به کارگردانی علی نصیریان، بهطور جدیتری وارد قاب تلویزیون شد و در سال ۱۳۴۴ با فیلم «خشت و آیینه» اولین گام خود را در سینما برداشت. با این حال، شروع دوران اوج و فعالیت حرفهای او به شکل رسمی از سال ۱۳۴۹ آغاز شد.
استاد نقشهای ماندگار
توانایی شگفتانگیز جمشید مشایخی در ایفای نقشهای متضاد، او را از سایرین متمایز میکرد. او همانقدر در نقشهای تاریخی و آرام مانند «کمال الملک» یا «رضا خوشنویس» در شاهکار «هزار دستان» بینظیر بود، که در ایفای نقشهای پیچیده و حتی بیرحمانهای چون «شازده احتجاب».
او در سال ۱۳۶۳ برای بازی درخشان در دو فیلم «گلهای داوودی» و «کمالالملک»، موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلم فجر شد.
بزرگواری در عین شهرت
یکی از ویژگیهای بارز شخصیتی استاد مشایخی، فروتنی و حمایت او از همکارانش بود. او خود بارها اذعان کرده بود که پذیرفتن برخی نقشهای کمارزش یا ضعیف در کارنامهاش، صرفاً برای کمک به کارگردانان جوانی بوده که نیاز به حمایت داشتهاند؛ تصمیمی که حتی اگر به اعتبار حرفهای خودش لطمه میزد، از آن دریغ نمیکرد.
زندگی شخصی و داستان جالب ازدواج
استاد مشایخی زندگی شخصی بسیار آرام و عاشقانهای در کنار همسرش، «گیتی افروز رئوفی» داشت. حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای نادر، سام و نغمه است.
اما داستان ازدواج آنها بسیار شنیدنی است. همسر ایشان که دختردایی استاد بود، در این باره میگوید: «من اصلاً مایل به ازدواج با جمشید نبودم و با خودم فکر میکردم او نمیتواند در آینده همسر خوبی برایم باشد.»
خانم رئوفی ادامه میدهد: «اما جمشید دستبردار نبود! یک روز با برادرش به خواستگاری آمد، فردای آن روز به همراه مادر و خواهرهایش آمد، روز بعد باز خودش و پدرش آمدند و روز بعدتر، خودش با عمهاش آمد! چقدر اشتباه میکردم؛ تمام حرفهای پخته و سنجیدهای که امروز در این سن میزند را، همان موقع در ۲۴ سالگی میزد.»
این زوج خوشبخت، تا پایان عمر استاد مشایخی، زندگی پر از صداقت و عاشقانهای در کنار یکدیگر داشتند.