عکس پروفایل تنهایی قشنگ
در عکس پروفایل تنهایی قشنگ شما می توانید سری جدید از عکس پروفایل تنهایی پسرانه و دخترانه را با کیفیت عالی و متن عالی مشاهده کنید.
عکس پروفایل تنهایی قشنگ
این تصاویر را برای سهولت در انتخاب و ارزش نهادن به وقت شما به دو دسته پسرانه و دخترانه تقسیم کردیم که در ابتدا می توانید شاهد پروفایل های دخترانه با موضوع تنهایی و دلتگی و سکوت را مشاهده کنید بعد شاهد بخش پسرانه خواهید بود.
پروفایل تنهایی قشنگ دخترانه
شکسته شانهٔ تنهاییام
ولی حالا
به مهربانی دستان تو خوشم باشد…
روز، بی تو بیتابم، شب، نمیبرد خوابم
روز و شب نمیدانم…
این چه زندگانیهاست؟
باغم اگر، شکوفه شکوفه بهارمی
خاکم اگر، لطافتِ بارانتبارمی
رودم اگر، زلالیِ از خود گذشتنم
کوهم اگر، شکوه غم استوارمی
ابرم اگر، به شادی و غم، صبح و ظهر و شام
کوهی که سر به شانهی او میگذارمی
شعرم اگر، تجلی آن آنِ بیبدیل
در سطر سطر جوهرهی ماندگارمی
نایم اگر، دمیدنِ آن آه آتشین
در بند بند جان بهغربتدچارمی
آواز عاشقانهی ساز سکوت من
زیباترین ترانهی شبهای تارمی
بر تار و پود فرش وجودم، درخت گل!
شادم که هم به بارمی و هم به دارمی
تو دوستم نداری و… داری! نگو که نه
آری بگو، بگو که تو دار و ندارمی
از من فرار کن به هر آن جا که خواستی
دریای بیکرانم و دریاکنارمی
یار ما ولوله در عالم راز اندازد
گر نقابی که برانداخته
باز اندازد…
بهار، نامهٔ یاران رفته میآید
گلی که وا کند آغوش، در برش گیرید…
تو در کمند من آیی؟ کدام دولت و بخت؟
من از تو روی بپیچم؟
کدام صبر و قرار؟
چه سود خاطر ما را به جانبت نگرانی؟
که ما ز عشق تو زار و
تو عاشق دگرانی…
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشمهای نگران، آینهٔ تردیدند
نشد از سایهٔ خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون بهجز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهیوار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصلها را همه با فاصلهات سنجیدند
تو بیایی همهٔ ثانیهها، ساعتها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
تو سرنوشت منی، از تو من کجا بگریزم؟
کجا رها شوم از این طلسم؟ تا بگریزم
اسیر جاذبهٔ بیامانت آن پر کاهم
که ناتوانمت از طیف کهربا، بگریزم
تو خویش راز اساطیر و قصههای محالی
وگر به کشور سیمرغ کیمیا بگریزم
به جز تو نیست هر آن کس که دوست داشته بودم
اگر هر آینه سوی گذشتهها، بگریزم
هوا گرفتهٔ عشق توام، چگونه از این دام ،
به بال بسته دوباره سوی هوا بگریزم؟
به خویش هم نتوانم گریخت، از تو که عیب است
ز آشناتری اکنون به آشنا، بگریزم
کجا روم که نه در حلقهٔ نگین تو باشد؟
مگر به ساحتی از سایهٔ شما بگریزم
به هر کجا که رَوَم، رنگ آسمان من این است
سیاه مثل دو چشم تو! پس چرا بگریزم؟
دستت به دستان من خورد، از قصد یا اتفاقی
چی عاید ما شد از این احساس گنگ تلاقی؟
گرما گرفتیم از هم؟ سرمایمان برطرف شد؟
یا نسل یخهای قطبی بر جانمان مانده باقی؟
چشمت به چشمان من خورد، آتش گرفتیم با هم
در سرخی و زردی ما، گل کرده دشت اقاقی
عکس پروفایل تنهایی قشنگ پسرانه
در این قسمت به بخش دوم از عکس پروفایل تنهایی قشنگ رسیدم که روی آن به سمت پسرها هست و برای پروفایل پسرانه مناسب تر هست در ادامه به نظاره این تصاویر می رویم.
زیر چه سقفی بمانیم، از آسمان گنبدیتر؟
همکار یا همکلاسی؟ همسایه یا هماتاقی؟
راهت به راهم نخوردهست اما بیا همقدم باش
حتی اگر گاهگاهی، حتی اگر اتفاقی
هیچ میگویی اسیری داشتم
حالش چه شد؟
خستهٔ من نیمهجانی داشت
احوالش چه شد؟
همیشه خواستهام از خدا فقط او را
چنان که خستهتنی چای قند پهلو را!
به مرگ راضیام، آنجا که راوی قصه
سپرده است به او پیک نوشدارو را
سفر که فاصله انداخت بین ما، امروز
دوباره سوی من آورده این پرستو را
تن تو عطر پراکنده یا که آوردهست
نسیم صبح نشابور با خود این بو را؟
دوباره از تو نوشتم هوا معطر شد
بریدهاند به نام تو ناف آهو را
گرفتهاند به نام غنایم جنگی
سیاه لشکر موها کمان ابرو را!
مرا دلی است پر از آه و آرزو…مشکن
برای روز مبادا چراغ جادو را
تو شاعرانهترین اتفاق عمر منی
بگو چهکار کنم چشم ماجراجو را؟
بد میزدند صاعقهها تازیانهام
با من بگو، الههٔ رنگینکمان! چرا
تنها سیاه ریخته در رنگدانهام؟
در آرزوی باغ شدن ماند دانهام
خشکید در اوان زمستان جوانهام
آخر به جرم قسمتی از آسمانشدن
دیگر برای رُستن دیگر مردّدم
دیگر برای سبز شدن بیبهانهام
باری چگونه از پس این روزهای سرد
در وا کنم، بهار بیاید به خانهام؟
با این همه به لطف تو خورشید! زندهام
در من هنوز عاطفهای هست، قانعم
پروفایل تنهایی