در عکس نوشته های منتخب تیرماه 97 شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته های منتخب و پر استفاده کاربران را در تیرماه سال 97 را مشاهده کنید و …
عکس نوشته های منتخب تیرماه 97
می شود در آشنایی با دو چشم
سطری از غم نامه ما را نوشت
می توان در امتداد یک نگاه
در دل خود شعله خورشید کشت
می توان در متن این پاییز سرد
تا بهاری آفتابی ره سپرد
می شود اما دریغا رفته است
آن که خورشید مرا با خود برد
عکس نوشته خسته شدم

چشم مستت چه کند با من بیمار امشب
این دل تنگ من و این تن بیمار امشب
آخر ای اشک، دلِ سوخته ام را مددی
که به جز ناله مرا نیست پرستار امشب
بیش از این مرغِ سحر، خون به دل ریش مکن
که به کنج قفسم چون تو گرفتار امشب
سیل اشکم همه دفترچه ی ایام بشست
نرود نقش تو از پرده ی پندار امشب
بودم امید چو آیی بسرم سایه ی مهر
آفتابی شود از سایه پدیدار امشب
عکس نوشته منم همین طور

از چوپان دروغگو گرفته
تا دهقان فداکار
همه آدم ها رفته اند…..
به فال های توی دستت نگاه کن
آدم که هفتاد سالگی اش را دروغ نمی گوید
عکس نوشته بی آنکه بخواهم تمام شدی

هرکجای دنیا میخواهی باش…!!!!
من احساسم راباهمین دست نوشته ها
به قلبت می رسانم….
عکس نوشته باورش سخته

تو دنیایی که جای آرزوهاست
کسی جز تو منو عاشق نمی خواست
بیا تا تکیه گاه من تو باشی
دلم مثل خودت تنهای تنهاست
نسیم از من هزاران بوسه بگرفت
هزاران بوسه بخشیدم به خورشید
در آن زندان که زندانبان تو بودی
شبی بنیادم از یک بوسه لرزید
عکس نوشته دردا رو نده نشون

تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است
یاد دلنشینت ای امید جان
هر کجا روم روانه با من است
ناز نوشخند صبح اگر توراست
شور گریه ی شبانه با من است
گفتمش مراد من به خنده گفت
لابه از تو و بهانه با من است
گفتمش من آن سمند سرکشم
خنده زد که تازیانه با من است
هر کسش گرفته دامن نیاز
ناز چشمش این میانه با من است
خواب نازت ای پری ز سر پرید
شب خوشت که شب فسانه با من است
عکس نوشته بهتر از این دیگه نمیشه

مجنون نه ! من باید خودم جای خودم باشم
باید خودم بی واژه لیلای خودم باشم
عمری مرا دور تو گردیدم دمی بگذار
گرداب نا آرام دریای خودم باشم
شیدایی شبهای بی لیلا به من آموخت
عکس نوشته تمامی عشق در یک وجود
در دفترِ شعر من«این دیوان معمولی»
محبوب من ماهیست با چشمان معمولی !
برعکس آهوهای حیران در هزاران شعر
او نیز چیزی نیست جز انسان معمولی
با پای خود دور از «پریدُم»های دریایی
عمری شنا کردهست در یک وان معمولی
محبوب من جای قدح نوشیدن از ساغر
یک عمر چایی خورده در فنجان معمولی
او جوجهتیغی روی پلک خود نچسبانده !
تا نیزهای سازد از آن مژگان معمولی
عکس نوشته خسته از زندگی ام ای کاش خدا رحم کند
محبوب من این است و من با سادگیهایش
سر میکنم در خانهی ارزان معمولی
جای گلستان میتوان با بوسهای خوش بود
در یک اتاق ساده با گلدان معمولی
با عقد دل فرقی ندارد شاهد عقدت
قرآن زرکوب است یا قرآن معمولی
عاشق اگر باشی برای بردن معشوق
اسب سفیدت میشود پیکان معمولی
عکس نوشته جوابت چیست فردای قیامت
معشوق من پاک است و عشقم پاک اما من …
من کیستم در متن این دوران معمولی ؟
من هم بدون سیم و زر یک شاعر پاکم
یک شاعر از نسل بدهکاران معمولی !
عکس نوشته مرا فراموش کردی

من دلم میخواهد
خانهای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو…؛
هر کسی میخواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند.
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست…
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم ای یار
خانهی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
” خانه دوست کجاست؟”