عکس دختر خوشگل تهرانی برای پروفایل
در عکس دختر خوشگل تهرانی برای پروفایل شما می توانید سری جدید از عکس پروفایل دختر تهرانی را با کیفیت عالی مشاهده کنید.
خوش آمدی، ز کجا میروی؟ بیا بنشین
بیا که میکنمت بر دو دیده جا بنشین
همین که روی تو دیدیم، باز شد دردل
چه حاجت است در دل زدن، بیا بنشین
مرا تو مردم چشمی، مرو مرو ز سرم
مرا تو عمر عزیزی، بیا بیا بنشین
اگر به قصد هلاک آمدی هلا بر خیز
ورت ارادت صلح است، مرحبا بنشین
سواد دیده من لایق نشست تو نیست
اگر تو مردمیی میکنی، هلا بنشین
فراغتی است شب وصل را ز نور چراغ
به شمع گو سر خود گیر یا ز پا بنشین
میان چشم و دلم خون فتادهاست دمی
میانشان سبب دفع ماجرا بنشین
ز آب دیده ما هر طرف روان جویی است
دمی ز بهر تفرج به پیش ما بنشین
صبا رسول دلم بود و سست میجنبید
شمال گفت: تو رنجوری ای صبا بنشین!
چو گرد داد به بادت هوای دل سلمان
برو مگرد دگر گرد این هوا بنشین
مغرور و شاد و پرهیجانم کنار تو
زیباتر از تمام زنانم کنار تو
هم بودنِ تو مایۀ آرامش من است
هم تند می زند ضربانم کنار تو
چون کوه، استواری و آرام و مطمئن
چون رودها زلال و روانم کنار تو
شیراز و بلخ و قونیه در چشم های توست
وسعت گرفته است جهانم کنار تو
«گفتی سخن بگو چه بگویم»، از اشتیاق
بند آمده همیشه زبانم کنار تو
با من بمان که غربت سی سالِ رفته را
از تن درآورم، بتکانم کنار تو
بر شانۀ تو سر بگذارد جوانی ام
یک عمر از تو شعر بخوانم کنار تو
من – این زنی که از همه عالم گذشته است –
سوگند می خورم که بمانم کنار تو
زبان چو پسته شود سبز در دهن بیتو
گره چو نقطه شود رشتهٔ سخن بیتو
نفس گسسته چو تیری که از کمان بجهد
برون ز خانه دود شمع انجمن بیتو
صدف ز دوری گوهر، چمن ز رفتن گل
چنان به خاک برابر نشد که من بیتو
شود ز شیشهٔ خالی خمار میافزون
غبار دیده فزاید ز پیرهن بیتو
به چشم شبنم این بوستان گل افتاده است
ز بس گریسته در عرصهٔ چمن بیتو
ز ما توقع پیغام و نامه بیخبری است
گره فتاده به سررشتهٔ سخن بیتو
تو رفتهای به غریبی و از پریشانی
شده است شام غریبان مرا وطن بیتو
به روی گرم تو ای نوبهار حسن، قسم
که شد فسرده دل صائب از سخن بیتو
دور از مسیر قافله، تنهاتر از درخت
ماندم در آرزوی تو، شیداتر از درخت
در بین این همه علف هرز ماندهام
با ریشهای عمیق و تواناتر از درخت
از بس که خواندم از تو و اعجاز قامتت
امروز نام من شده رسواتر از درخت
در ماجرای حملۀ آتش به چوب بود
با افتخار ماندم برپاتر از درخت
جسمم – هنوز کاغذی از آن نساختند –
اما شدهست دفتر انشاتر از درخت
با جای زخمهای تبرهای روزگار
دیگر دلم شدهست شکیباتر از درخت
خواهم نشست تا تو از این راه بگذری
دور از مسیر قافله، تنهاتر از درخت
[IBDigikalaScraperSearcher cache=”1440″ perLine=”4″ showResult=”18″ Searcher=”مانتو”][/IBDigikalaScraperSearcher]