عکس نوشته حال خراب احساسی با متن
در عکس نوشته حال خراب احساسی با متن شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های احساسی با متن را مشاهده کنید و …
عکس نوشته حال خراب احساسی با متن
روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت
دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت
وز گفتهٔ خود هیچ نیامد یادت؟
عکس نوشته حال خراب تو چرا دیگه بازنگشتی
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
عکس نوشته حال خراب دل شکستی
این معجزهی توست که پاییز قشنگ است
هر شاخهی با برگ گلاویز قشنگ است
هر خشخش خوشبختی و هر نمنم باران
تا یاد توام هرکس و هرچیز قشنگ است
کمصبرم و کمحوصله دور از تو، غمی نیست
پیمانهی من پیش تو لبریز قشنگ است
موجی که نپیوست به ساحل به من آموخت
در عین توانستن پرهیز قشنگ است
بنشین و تماشا کن از این فاصله من را
فوارهام، افتادن من نیز قشنگ است
بنشین و ببین زردم و نارنجی و قرمز
پاییز همینست، غمانگیز قشنگ است
عکس نوشته حال خراب تاوان عشق
وقتی کسی را که نداری دوست داری
با عشق داری روی خود، پا میگذاری
وقتی به جای “من”، ضمیرت میشود “تو”
از “تو” برایت مانده یک “او” یادگاری…
وقتی که غیر از خاطراتی گنگ و مبهم
چیزی نداری که نداری که نداری…
وقتی هوایت ابری است و بغض داری
تا شانه میبینی هوس داری بباری…
عکس نوشته حال خراب دلم عمیقا واسه تو تنگ شده
وقتی برای زندگی یک راه داری
از راه سهمت میشود چشم انتظاری…
وقتی که هی نه میشود، نه میشود، نه…
وقتی که آری بوده، آری بوده، آری…
وقتی نمیخواهی که تنهایی بمیری
امّا در آغوش خدا هم بی قراری…
وقتی بمیری پیش از آن که مرده باشی
باید به قدر زندگی طاقت بیاری
عکس نوشته حال خراب دلتنگت میشم
ﻗﺒﻞ ﭘﺎﯾﯿﺰ
ﺗﻮ ﻏﺎﯾﺐ ﺑﻮﺩﯼ!
ﺑﻌﺪ ﭘﺎﯾﯿﺰ
ﺗﻮ ﻏﺎﯾﺐ ﺑﻮﺩﯼ!
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ،ﮐﺎﻓﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺁﻧﻮﺭ ﻣﯿﺰ
ﺗﻮ ﻏﺎﯾﺐ ﺑﻮﺩﯼ!
ﺁﻧﻄﺮﻑ ﺗﺮ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ
ﺳﺮﻓﻪﯼ ﺧﺸﮏ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ
ﺳﺎﻋﺖ ﺧﯿﺮﻩ ﯼ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ
عکس نوشته حال خراب ای دوست دلم گرفته
دل بی تو درون سینه ام می گندد
غم از همه ســو راه مــرا می بندد
امسال بهــــار بی تو یعنی پـاییـــز
دلم به روزهای تقویــــم می خندد
عکس نوشته حال خراب نگران من نباش
نگاهم میکنی قلبم چقدر آرام میگیرد
نگاهم از نگاهت زندگی را وام میگیرد
همه دلشوره هاگم میشوند وغصه هایم محو
زمانیکه سر زلفم ز دستت کام میگیرد
آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس
آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس
گِله ای کردم و از یک گِله بیگانه شدی
آشنایا ،گله دارم ز تو چندان که مپرس…
دل ز تن بردی و در جانی هنوز ؛
دردها دادی و درمانی هنوز…
آشکارا سینهام بشکافتی
همچنان در سینه پنهانی هنوز !!
عکس نوشته حال خراب شب های دلتنگی
خرم آن عاشق، که بیند آشکار
بامدادان طلعت نیکوی تو
فرخ آن بیدل، که یابد هر سحر
از گل گلزار عالم بوی تو
عکس نوشته حال خراب دلتنگم حضورتو نیاز دارم
نه بیمارم نه خوشحالم ،نه از حالم خبر دارم
گهی با جان گهی با دل ،گهی از هر دو بیزارم
گهی خم های در جوشم، گهی خمار می نوشم
گهی بیدار ولی خوابم ، گهی در خواب و هشیارم
گهی بیگانه از خویشم ، گهی بیگانه هم خویشم
گهی آنم ، گهی اینم گهی سر در گریبانم
گهی در شور و در سازم گهی با غصه دمسازم
گهی تا عرش می تازم ، گهی با ذره می سازم
گهی شاد و غزل خوانم گهی از درد بی تابم
…چه غوغاییست دراین عالم، که من حیران حیرانم
عکس نوشته حال خراب دلتنگم و با هیچکس
تو بارانیّ و من لبتشنه رودم
تو غوغایِ تمامی،من سرودم
تو طرحی پایتاسر از بهاران
من امّا برگی از شاخی کبودم
عکس نوشته حال خراب کاش یادت مثل خودت رفتنی بود
مستی هر نگاه تو
بِه زِ شراب و جامِ مِی
کی زِ سرم بُرون شود
یک نفس آرزوی تو…
عکس نوشته حال خراب چمدان دست تو ترس به چشمان من
یک نفس ، باتوکشیدن ، به جهان می ارزد …”
ساعتی با تو ، به صدسال زمان می ارزد ….”
عشق تا در بزند، دل به تپش می افتد ..
تپش عشق ، به شور وهیجان می ارزد ….
عکس نوشته حال خراب مگر میشود بی نهایت دوست داشت
دست و پا گم میکنم ، تا بوی عطرت میرسد
ضرب قلبم چند برابر ، حال و روزم دیدنی است
گاه گاهی سر بزن ، بر عاشق دل خسته ات
رد پایت تا ابد ، بر خاطراتم ماندنی است
عکس نوشته حال خراب تو یادت نیست
تَرکِ ما کردی ، برو هَمصُحبَتِ اَغيار باش
يار ما چون نيستی ، با هَر که خواهی يار باش
معرفت داری اگر یک رنگ شو
یک کمی از دوری ام دلتنگ شو
معرفت این نیست که یار منی
روز و شب در فکر آزار منی
معرفت این نیست که ترکم کنی
این که در هر حالتی درکم کنی
عکس نوشته حال خراب هی معرفتت این بود
من که تصویری ندارم در نگاه هیچکس
خوب شد هرگز نبودم تکیه گاه هیچکس
کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من
تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچکس
بهترین تقدیر گلها چیدن و پژمردن است
سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس ..
عکس نوشته حال خراب دل تنگ و نم بارون
زخمی کینهی من این تو و این سینهی من
من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد
یکی از ما دو نفر کشته به دست دگریست
وای اگـر کار من و عشق بــه فردا بکشد…
در میان هر غزل آتش فشانی می کنی
با ردیف و قافیه گاهی تبانی می کنی
لا به لای شعر من هر جا که میگردم تویی
هر غزل را با قدومت کهکشانی می کنی
جز تو نتوانم سخن جاری کنم در هر غزل
تا که بر روح و روانم حکمرانی می کنی
بار عشقت را بگو تا کی کشم بر دوش خود
قامتم را زین سبب داری کمانی میکنی
پیش از اینها بی نشان حتی میان قوم خویش
قصه ی عشق مرا داری جهانی می کنی
هر که چشمش بر تو افتد عاقبت شاعر شود
بس که پیش چشمشان شیرین زبانی میکنی